سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود


بر هر دلی که بند نهاد از نگاه خود    بردش به بند خانه‌ی زلف سیاه خود
از راه نارسیده شهنشاه عشق او    عالم به باد داده ز گرد سپاه خود
گردید عام نشاء عشق آن چنانکه یافت    آثار آن چرنده در آب و گیاه خود
زان همنشین ستاره که می‌تابد از زمین    شرمنده است چرخ ز خورشید و ماه خود
زان شد بلند آتش رسوائیم که دوش    نوعی ندیدمش که کنم ضبط آه خود
یک شهر شد به باد دو روزی خدای را    خالی کن از نظار گیان جلوه‌گاه خود
خوش آن که خود بکشتم آئینی و بعد قتل    نسبت کنی به مدعی من گناه خود
ذوق مرا پیاپی اگر از جفای خویش    هم خود شوی ز جانب من عذرخواه خود
خواهی که دامنت رهد از چنگ محتشم    بردار زود خار وجودش ز راه خود


همچنین مشاهده کنید