دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

زس، زش، زط، زع، زک، زگ، زل


ز سگ غافل مشو زينهار چون خاموش مى‌گردد (صائب)
رک: بترس از سگى کو کند روبهى
ز سوز عشق خوشتر در جهان نيست٭
نظير:
مرغ عاشق طرب‌انگيز بوَد آوازش
ـ باغ سبز عشق کو بى‌منتهاست جز غم و شادى در او بس ميوه‌هاست (مولوى)
٭............................ که بى او گل نخنديد ابر نگريست (نظامى)
ز سيما مى‌توان دريافت در دل هر چه باشد (صائب)
رک: مى‌دهد ظاهر هر کس خبر از باطن او
ز شاخ خشک چه دارى اميد برگ و ثمر (کمالى)
ز شاعرى بَتَر اندر جهان نديدم کار (کمال اسمعيل)
نظير: نان کنّاسى خورى بهتر بوَد از شاعري
زشت باشد روى نازيبا و ناز٭
٭ ......................... صعب باشد چشم نابينا و درد (سنائى)
زشت خوب نگردد به جامهٔ رنگين ٭
٭ به زنده مى‌کنم از ننگ وصلتش در گور که............................. (سعدى)
زشت و زيبا هر چه بينى دست رد بر وى مزن
زشت هرگز نشود خوب به بسيارى٭
٭ گرچه بسيار بوَد زشت همان زشت است .......................... (ناصر خسرو)
ز شوخى بپرهيز اى خردمند که شوخى نفاق آورد
رک: شوخى شوخى آخرش جدّى مى‌شود
ز شيطان بيشتر، از نفسِ کافر کيش مى‌ترسم٭
٭ همه ترسند از بيگانه من از خويش مى‌ترسم ................................. (لاادرى)
ز طوس تا به مدينه هزار فرسنگ است
نظير: ز عشق تا به صبورى هزار فرسنگ است
ز طوفان حوادث عاشقان را نيست پروائى (صائب)
ز عشق تا به صبورى هزار فرسنگ است٭
نظير:
ز طوس تا به مدينه هزار فرسنگ است
ـ صبورى از طريق عشق دور است (نظامى)
٭ دلى که عاشق و صابر بوَد مگر سنگ است ................................. (سعدى)
زعفران که زياد شد به خوردِ خر مى‌دهند!
رک: هر چه بسيار شود خوار شود
زعفران نخورده دهنش زرد است (عا).
رک: آش نخورده و دهان سوخته!
ز قوم و مار غاشيه، بخور ببين چه آشيه! (عا).
زکات تخم‌مرغ پنبه‌دانه است
زکات مال بدر کن که تا بلا بگرداند (از جامع‌التمثيل)
نظير: زکات مال بدر کن که فضلهٔ رز را چو باغبان بزند بيشتر دهد انگور (سعدى)
ز کژّى نشد راست کار کسى (اسدى)
نظير:
بار کج به منزل نمى‌رسد
ـ راست شو تا به راستان برسى
ـ اگر راستى کارت آراستى
ـ از کجّى و کجروى انديشه کن (جامى)
ـ از کژّى افتى به کم و کاستى (نظامى)
ـ که گويد کژّى بهتر از راستى است؟ (فردوسى)
ز کهتر پوستش، ز مهتر نوازش
ز کشتن گر بترسى کشته گردى٭
رک: هر که ترسيد مُرد...
٭قدم بگذار در ميدانِ مردى .... (از کتاب حسين کرد شبسترى، ص ۲۷)
ز کشته برنيايد هرگز آواز (جامى)
رک: از مرده حديث برنيايد
ز گفتن پشيمان بسى ديده‌ام نديدم پشيمان کس از خامشى (ابن يمين)
نظير:
پشيمان ز گفتار ديدم بسى پشيمان نگشت از خموشى کسى (امير خسرو دهلوى)
ـ بس که بر گفته پشيمان بوده‌ام بس که بر ناگفته شادان بوده‌ام (رودکى)
ز گل بوى و از خار خَستن بوَد (اسدى)
ز گندم جو، ز جو گندم نيايد٭
رک: ز جو جو رويد و گندم ز گندم
٭ ز مردم سگ، ز سگ مردم نيايد ............................ (جامى)
ز گهواره تا گور دانش بجوى٭ (فردوسى)
نظير:
اطلبوالعلم من‌المهد الى‌اللّحد
ـ مياساى ز آموختن يک زمان (فردوسى)
٭ چنين گفت پيغمبر راست‌گوى .............................. (فردوسى)
زلف و خال و خط خوبان همه رنج است و تعب
مقا: در عشق بتان هيچ‌کس سود نکرد


همچنین مشاهده کنید