دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

هر (۴)


هر چه مى‌خواهى بکن اما مبُرّ نانِ کسى٭
نظير: قطع حلقوم سهل‌تر از قطع مرسوم است
نيزرک: تيغ بُرّان گر به دستت داد دست روزگار...
٭ تيغ برّان گر به دستت داد دست روزگار ............................... (اوحدى)
هر چه مى‌گويم نر است، او مى‌گويد بدوش (عا).
رک: من مى‌گويم نر است...
هر چه نپايد دلبستگى را نشايد (سعدى)
نظير: يار ناپايدار دوست مدار
هر چه ندانى از پرسيدنش ننگ مدار
    نظير: بپرس آنچه ندانى که ذِلّ پرسيدن دليل راه تو باشد به عزّ دانائى (سعدى)
هر چه نصيب است نه کم مى‌دهند ور نستانى به ستم مى‌دهند
رک: گر زمين را به آسمان دوزى...
هر چه نيرزد به شنيدن مگو٭
٭ ............................ چون شنونده است خدا مو به مو (اميرخسرو دهلوى)
هر چه هست از پر قنداق است
اعمال و حرکات و رفتار هر کس نتيجهٔ تربيت خانوادگى او در دوران کودکى است
هر چه هست از قامت ناساز بى‌اندام ماست!٭ (حافظ)
رک: گيرم که خدا جامه دهد کو اندام؟
٭ .............................. ورنه تشريف تو بر بالاى کس کوتاه نيست (حافظ)
هر چى پر قنداق آدم گذاشتند پرِ کفنش هم مى‌گذارند
اخلاق و رفتار و عاداتى که کودک در نخستين سال‌هاى عمر خود در کانون خانوادگى کسب مى‌کند تا لب گور همراه وى خواهد بود
هر چيز که خوش‌تر است آن خواهم کرد (خيّام)
رک: به اشتهاى مردم نان نمى‌توان خورد
هر چيز که در کانِ نمک رفت نمک شد
هر چيز که ديده ديد دل مى‌خواهد٭
رک: چشم مى‌بيند دل مى‌خواهد
      ٭ جانم لب آن تُرکِ چِگِل مى‌خواهد خود را و مرا نيز خجل مى‌خواهد
      چشمش چو بديد ديده دل جست ز من ............................... (کاتبى)
هر چيز که زار آيد يک روز به‌کار آيد
نظير:
هر چه خوار آيد روزى به‌کار آيد
ـ هر چه در چشمت خوار آيد نگهدار که روزى به‌کار آيد
    ـ ميفکن کَوَل گر چه خوار آيدت که هنگام سرما به‌کار آيدت(نظامى)
    ـ اگر چه بوَد در جهان رأس مار نگهدار کايد زمانى به‌کار (از جامع‌التمثيل)
هر چيز که هست آنچنان مى‌بايد ٭
رک: هر چيزى به‌جاى خويش نيکوست
٭ ............................ آن چيز که آنچنان نمى‌بايد نيست (خواجه نصيرالدين طوسى)
هر چيزى به‌جاى خويش نيکوست٭
نظير:
    هر چيز که هست آن چنان مى‌بايد آن چيز که آن چنان نمى‌بايد نيست (خواجه نصيرالدين طوسى)
    ـ در جهان آنچه رفت و آنچ آيد و آنچه هست آن چنان همى بايد (سنائى)
    ـ آن زمان کايزد آفريد آفاق هيچ بد نافريد بر اطلاق (سنائى)
٭ جهان چون خط و خال و چشم و ابروست ........................... (شبسترى)
هر چيزى تخمى دارد و تخم عداوت شوخى است
نظير:
ظرافت آتش‌افروز جدائى است (صائب)
ـ باد باران آورد، بازيچه جنگ
ـ با بزرگ و کوچک مزاح نبايد کرد که بزرگ کينه‌ور گردد و کوچک دلبر شود
نيزرک: شوخى شوخى آخرش جدّى مى‌شود
هر چيزى را مقامى و کارى را هنگامى است
هر حياتى را مماتى در پى است، هر وصالى را فراقى در عقب (سعدى)
هر خاتونى آشى پزد
رک: 'هر کسى را ميل با چيزى و خاطر با کسى است' و 'هر دهى رسم و عادتى دارد'
هر خرى را به يک چوب نمى‌رانند
رک: همهٔ خران را به يک چوب نبايد راند
هر خرى را نتوان گفت که صاحب نظَر است٭
٭ خر عيسى است که از هر هنرى باخبر است ............................ (ايرج‌ميرزا)
هر خران را ز پى البته بهارى باشد (محمود ميرزا قاجار)
رک: از پى هر گريه آخر خنده‌اى است
هر خوردنى پس‌دادنى هم دارد
رک: ضيافت پاى پس هم دارد
هر درختى که در آخر بَر نيارد، باغبانِ خردمندش از اول نکارد
هر درخشنده‌اى طلا نبوَد
رک: هر درخشنده‌اى زر نيست
هر درخشنده‌اى زر نيست
نظير:
هر درخشنده‌اى طلا نبوَد
ـ نه هر چيز رخشنده‌اى زر بوَد
ـ نه هر آن چيز که او زرد بوَد باشد زر 
ـ نه هر سرخى بوَد مرجان نه هر سبزى بود مينا (قطران)
ـ اى بسا چيز که مانند به چيز دگر است (اخگر)
هر دردى را درمانى است
رک: خدا درد داده درمان هم داده
هر دردى را درمان و هر محنتى را پايانى است (سندبادنامه)
رک: هر دردى را درمانى است
هر دردى را درمانى و هر رنجى را پايانى است (بختيارنامه)
صورت ديگرى است از مثل پيشين
هر درى رو پاشنهٔ خودش مى‌چرخد
هر دم آيد غمى از نو به مبارکبادم٭ (حافظ)
نظير: مرگِ نُوَت مبارک باد
٭ تا شدم حلقه به گوش درِ ميخانهٔ عشق ............................. (حافظ)
  هر دم از اين باغ برى مى‌رسد  تازه‌تر از تازه‌ترى مى‌رسد (نظامى)
هر دَم دَمِ آخر شِمُر و واقفِ دَم باش
هر دندانى اين لقمه را نتوان خائيد
نظير: هر کس اين کمان را نتواند کشيد
هر دودى از کباب نيست
صورت کوتاه‌ترى است از مَثَل بعد
هر دودى از کباب نيست، ممکن است خر داغ کنند!
نظير: به هواى دود کباب رفت ديد، خر داغ مى‌کنند!
هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس٭
رک: دشمن چه کند چو مهربان باشد دوست
٭ در ضمير ما نمى‌گنجد به غير دوست کس ........................... (اوحدى)
هر دو لنگه يک خروار است
رک: دو لنگه يک خروار است
هر دهى رسم و عادتى دارد٭ (اوحدى)
نظير: هر محلّه‌اى يک جور آش مى‌پزد
    نيزرک: هر کسى بندد به آئين دگر دستار را
٭ هر زمينى سعادتى دارد   .............................. (اوحدى)
هر ديدنى براى نديده بوَد ضرور
هر راستى را نبايد گفت
نظير:
کو در زمانه آنکه نرنجد ز حرف راست (پروين اعتصامى)
ـ ز حرف حق شود رنجه هر که آن شنود
هر راهى را به راهدارى سپرده‌اند
هر راهى را پايانى است و هر دردى را درمان
صورت ديگرى است از دو مَثَل 'هر دردى را درمانى و هر محنتى را پايانى است' و 'هر دردى را درمانى و هر رنجى را پايانى است'
هر رفتى يک آمدى دارد
رک: ضيافت پاى پس هم دارد
هر روز عيد نيست که حلوا خورد کسى
نظير:
هر روز گاو نمى‌ميرد که کوفته ارزان شود
 ـ هميشه خَرْ خُرما نمى‌افکند
ـ سال‌ها گذرد شنبه به نوروز افتد
ـ طمع مدار که هر شب هلال عيد برآيد (کاتبى)
هر روز گاو نمى‌ميرد٭ که کوفته ارزان شود (از مجموعهٔ امثال طبع هند)
رک: هر روز عيد نيست که حلوا خورد کسى
      ٭ يا: هر روز خر نمى‌ميرد...


همچنین مشاهده کنید