پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم


آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم    در چشم مست من نگر کز کوی خمار آمدم
سرمایه مستی منم هم دایه هستی منم    بالا منم پستی منم چون چرخ دوار آمدم
آنم کز آغاز آمدم با روح دمساز آمدم    برگشتم و بازآمدم بر نقطه پرگار آمدم
گفتم بیا شاد آمدی دادم بده داد آمدی    گفتا بدید و داد من کز بهر این کار آمدم
هم من مه و مهتاب تو هم گلشن و هم آب تو    چندین ره از اشتاب تو بی‌کفش و دستار آمدم
فرخنده نامی ای پسر گر چه که خامی ای پسر    تلخی مکن زیرا که من از لطف بسیار آمدم
خندان درآ تلخی بکش شاباش ای تلخی خوش    گل‌ها دهم گر چه که من اول همه خار آمدم
گل سر برون کرد از درج کالصبر مفتاح الفرج    هر شاخ گوید لاحرج کز صبر دربار آمدم


همچنین مشاهده کنید