پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مست عشقت به خود نیاید باز


مست عشقت به خود نیاید باز    ور ببری سرش چو شمع به گاز
ای به نیکی ز خوب رویان فرد    وی به خوبی ز نیکوان ممتاز
هر که در سایه‌ی تو باشد نیست    روز او را به آفتاب نیاز
هر که را عشق تو طهارت داد    در دو عالم نیافت جای نماز
قبله چون روی تست عاشق را    دل به سوی تو به که رو به حجاز
عشق تو در درون ما ازلی‌ست    ما نه اکنون همی کنیم آغاز
هیچ بی‌درد را نخواهد عشق    هیچ گنجشک را نگیرد باز
عشق بر من ببست راه وصال    شیر بر سگ نمی‌کند در باز
تا سخن از پی تو می‌گویم    بلبل از بهر گل کند آواز
عشق سلطان قاهر است و کند    صد چو محمود را غلام ایاز
همچو فرهاد بی‌نوایی را    عشق با خسروان کند انباز
هر که از بهر تو نگفت سخن    سخنش در حقیقت است مجاز
دلم از قوس ابروت آن دید    که هدف از کمان تیرانداز
به تو حسن تو ره نمود مرا    بوی مشک است مشک را غماز
نوبت تست سیف فرغانی    به سخن شور در جهان انداز
کفرین می‌کنند بر سخنت    شکر از مصر و سعدی از شیراز
سوز اهل نیاز نشناسد    متنعم درون پرده‌ی ناز


همچنین مشاهده کنید