دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

انجام کتاب


صبحک الله صباح ای دبیر    چون قلم از دست شدم دستگیر
کاین نمط از چرخ فزونی کند    با قلمم بوقلمونی کند
زین همه الماس که بگداختم    گزلکی از بهر ملک ساختم
کاهن شمشیرم در سنگ بود    کوره آهنگریم تنگ بود
دولت اگر همدمیی ساختی    بخت بدین نیز نپرداختی
در دلم آید که گنه کرده‌ام    کین ورقی چند سیه کرده‌ام
آنچه درین حجله خرگاهیست    جلوه‌گری چند سحرگاهیست
زین بره میخور چه خوری دودها    آتش در زن به نمک سودها
بیش رو آهستگیی پیشه کن    گر کنی اندیشه به اندیشه کن
هر سخنی کز ادبش دوریست    دست بر او مال که دستوریست
و آنچه نه از علم برآرد علم    گر منم آن حرف درو کش قلم
گر نه درو داد سخن دادمی    شهر به شهرش نفرستادمی
این طرفم کرد سخن پای بست    جمله اطراف مرا زیردست
گفت زمانه نه زمینی بجنب    چون ز منان چند نشینی بجنب
بکر معانیم که همتاش نیست    جامه باندازه بالاش نیست
نیم تنی تا سر زانوش هست    از سر آن بر سر زانو نشست
بایدش از حله قد آراستن    تا ادبش باشد برخاستن
از نظر هر کهن و تازه‌ای    حاصل من چیست جز آوازه‌ای
گرمی هنگامه و زر هیچ نه    زحمت بازار و دگر هیچ نه
گنجه گره کرده گریبان من    بی گرهی گنج عراق آن من
بانگ برآورد جهان کای غلام    گنجه کدامست و نظامی کدام
شکر که این نامه به عنوان رسید    پیشتر از عمر به پایان رسید
کردنظامی ز پی زیورش    غرقه گوهر ز قدم تا سرش
باد مبارک گهر افشان او    بر ملکی کاین گهر است آن او


همچنین مشاهده کنید