پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند


مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند    نی آن چنان سیلیست این کش کس تواند کرد بند
ذوق سر سرمست را هرگز نداند عاقلی    حال دل بی‌هوش را هرگز نداند هوشمند
بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند    زان باده‌ها که عاشقان در مجلس دل می‌خورند
خسرو وداع ملک خود از بهر شیرین می‌کند    فرهاد هم از بهر او بر کوه می‌کوبد کلند
مجنون ز حلقه عاقلان از عشق لیلی می‌رمد    بر سبلت هر سرکشی کردست وامق ریش خند
افسرده آن عمری که آن بگذشت بی آن جان خوش    ای گنده آن مغزی که آن غافل بود زین لورکند
این آسمان گر نیستی سرگشته و عاشق چو ما    زین گردش او سیر آمدی گفتی بسستم چند چند
عالم چو سرنایی و او در هر شکافش می‌دمد    هر ناله‌ای دارد یقین زان دو لب چون قند قند
می‌بین که چون در می‌دمد در هر گلی در هر دلی    حاجت دهد عشقی دهد کافغان برآرد از گزند
دل را ز حق گر برکنی بر کی نهی آخر بگو    بی جان کسی که دل از او یک لحظه برتانست کند
من بس کنم تو چست شو شب بر سر این بام رو    خوش غلغلی در شهر زن ای جان به آواز بلند


همچنین مشاهده کنید