دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

هر (۵)


هر زن جلبى را غم خود بايد خورد٭
رک: غم خود خور که غمخوارى نداري
٭ تا جانِ من از کالبدم گردد فرد  هر چيز که خوش‌تر است آن خواهم کرد
صد تيز به ريشش که ملامت کندم .............................. (خيّام)
هر زيادى بى‌قيمت و هر اندکى باعزّت است
نظير:
کم شود قيمت کالا چو فراوان گردد
ـ کم بوَد قيمت جنسى که فراوان باشد (قزلباش خان امّيد)
هست سرمايهٔ احتراق جهانى شررى٭
    نظير: به يک آتش اندک افروختن توان بيشه‌اى بيکران سوختن (اسدى)
٭ بدِ اندک مشمر خوار که بسيار شود ............................. (ابن يمين)
هر سخن جائى و هر نکته مقامى دارد٭ (حافظ)
نظير:
جابجاک نعبد و جابجاک نستعين (از ساخته‌هاى عوام)
ـ هر مقامى را مقالى است (سعدى)
٭ با خرابات نشينان ز کرامات ملاف ................................ (حافظ)
هر سرازيرى يک سربالائى دارد
رک: از پى هر گريه آخر خنده‌اى است
هر سرکه‌اى از آب ترش‌تر است
هر سرى دارد در اين بازار سوداى دگر
رک: هر کسى را ميل با چيزى و خاطر با کسى است
هر سرى را سودائى است
رک: هر کسى را ميل با چيزى و خاطر با کسى است
هر سرى سرّى دارد (يا: هر سرى را سرّى است)
هر سرى عقلى دارد
رک: مشورت ادراک و هشيارى دهد
هر سرى قسمت و نصيبى دارد
رک: هر کس روزى خودش را مى‌خورد
هر سرى که بزرگ‌تر است درد سرش هم بيشتر است
نظير: سر بزرگ بلاى بزرگ دارد ـ هر که را سر بزرگ دردِسر بزرگ
نيزرک: هر که بامش بيش برفش بيشتر
هر سرى يک روزى دارد
رک: هر کس روزى خودش را مى‌خورد
هر سفرى را خطرى در راه است (خواجو کرمانى)
هر شب شبِ قدر است اگر قدر بدانى٭
٭ اين خواجه چه جوئى که شب قدر بدانى .......................... (جامى)
هر شبنمى که مى‌چکد از گل گلاب نيست (اهلى شيرازى)
هر شبى روزى و هر روز زوالى دارد (سعدى)
هر صاحب حُسنى نبومَد يوسف مصرى
هر ضررى عقل را زياد مى‌کند٭
نظير: يک زيان کردم و استاد شدم
      ٭ يا هر تجربه‌اى عقل را زياد مى‌کند
هر علم را که رواج بوَد به‌قدر احتياج بوَد (از مقامات حميدى)
رک: احتياج مادر اختراع است
هر عمل اجرى و هر کرده جزائى دارد٭
رک: از مکافات عمل غافل مشو
٭ مستم، از غمزه مياموز که در مذهب عشق .............................. (حافظ)
هر عيب که سلطان بپسندد هنر است٭
رک: هر چه آن خسرو کند شيرين بوَد
٭ گر خود همه عيب‌ها بدين بنده در است ............................... (سعدى)
هر عيبى از خداست، کچلى زير کلاست
نظير: اصلِ کار بَرُ و رُوست، کچلى زير موست
  هر فتنه که اندرين جهان است محصول خيانت زنان است
نظير:
هر جا که زن است فتنه آنجاست
    ـ هر بلا کآيد پديد اندر جهان باشد از شومّيِ زن در هر مکان (مولوى)
هر قصّه‌اى که هست به عالم شنيدنى است (تسلّى شيرازى)
هر قوى اوّل ضعيف گشت و سپس مرد٭ (ايرج‌ميرزا)
٭ مرگ براى ضعيف امرى طبيعى است ............................ (ايرج‌ميرزا)
هر کار که بياموزى تو را روزى به‌کار آيد (سَمَک عيّار)
هر کارى را پايانى و هر دردى را درمانى است (سندبادنامه)
نظير: همه دردى رسد آخر به درمان (باباطاهر)
هر کارى راهى دارد و هر راهى چاهى (آرش)
هر کجا آب نباشد نتوان کرد شنا (فرّخى سيستانى)
رک: کار اسباب مى‌خواهد
هر کجا باد است آنجا بر باد است
نظير: هر کجا باد باشد شمع را پنهان مى‌برند
هر کجا باد باشد شمع را پنهان مى‌برند (کاتبى)
هر کجا باغى بوَد آنجا بوَد آواز مرغ٭
٭ .............................. هر کجا مرغى بوَد آنجا بوَد تير سفين (منوچهرى)
هر کجا پول است آنجا دلگشاست٭
رک: اى زر تو خدا نِه‌اى وليکن به خدا...
٭ ............................. دلگشا بى‌پول زندان بلاست
هر کجا تو با منى من خوشدلم  ور بوَد در قعر چاهى منزلم (مولوى) 
نظير: يار با ما باشد گلخن ما گلشن است
هر کجا جلاّد باشد حاجت قصّاب نيست
هر کجا چشمه‌اى بود شيرين  مردم و مرغ و مور گرد آيند (سعدى)
رک: هر کجا شکرستان بوَد مگس باشد
هر کجا حُسن بيش غوغا بيش (اوحدى)
نظير:
آنجا که رنگ و بوى بوَد گفتگو بوَد
ـ هر کجا شکّرستان بود مگس باشد
ـ هر که شيرينى فروشد مشترى بر وى بجوشد
ـ هر کجا چشمه‌اى بوَد شيرين مردم و مرغ و مور گرد آيند (سعدى)
ـ مگس جائى نخواهد رفت جز دکّان حلوائى (سعدى)
هر کجا خرماست خار است٭
رک: گنج و مار و گل و خار و غم و شادى به همند
٭ الا تا هر کجا مار است گنج است  الا تا ........................ (عنصرى)
هر کجا دردى است درمانش مقرر کرده‌اند (از مجموعهٔ مختصر‌ امثال طبع هند)
رک: خدا درد داده درمان هم داده
هر کجا دردى است درمان نيز هست
صورت ديگرى است از مَثَل پيشين
هر کجا ديديم آب از جو به دريا مى‌رود٭
نظير: از آسمان به زمين مى‌بارد نه از زمين به آسمان
٭ گر چه محتاجيم چشم اغنياء بر دست ماست ...................... (کليم کاشانى)
هر کجا راحتى است صد رنج است٭
رک: به راحتى نرسيد آنکه زحمتى نکشيد
٭ ................................ زير رنج اندرون دو صد گنج است (سنائى)
هر کجا سورى است در گيتى قرين شيون است٭
نظير:
در اين ماتم سراى آبنوسى گهى ماتم بوَد گاهى عروسى (نظامى)
ـ شادى بى‌غم در اين بازار نيست
ـ يک روز که خنديد که سالى نگريست
ـ هر که خنديد بيش گريست
ـ هر که عروسى رفت عزا هم مى‌رود
نيزرک: شادى بى‌غم در اين بازار نيست
٭ هر کجا نورى است در عالم قرين ظلمت است ....................... (شهاب‌الدين سمرقندى)
هر کجا شکّرستان بوَد مگس باشد
نظير: 
هر که شيرينى فروشد مشترى بر وى بجوشد (سعدى)
ـ هر کجا چشمه‌اى بوَد شيرين مردم و مرغ و مور گرد آيند (سعدى)
ـ مگس جائى نخواهد رفت جز دکان حلوائى (سعدى)
ـ اين جا شکرى هست که چندين مگسانند
ـ هر کجا طعمه‌اى بوَد مگسى است
هر کجا طعمه‌اى بود مگسى است
رک: هر کجا شکّرستان بوَد مگس باشد
هر کجا عقل هست شادى نيست٭
نظير:
آگاهى بسيار غم آرد بسيار (ابوالقاسم حالت)
ـ هر که او بيدارتر پردردتر (مولوى)
ـ آن را که عقل بيش غم روزگار بيش (انسى شاملو)
٭ عقل و غم توأمان يکدگرند ........................ (ابن يمين)
هر کجا قابِ پلو قيمه و کوکو دارد مال وقف است و تعلق به دعاگو دارد!
نظير:
 گر به بغداد لقمه‌اى باشد ما از اينجا دهان بجنبانيم
ـ به هر جا شود دود قليان بلند سلامٌ عليکم منم شاهسوند!
هر کجا گنج است مار است
رک: گنج و مار و گل و خار و غم و شادى به همند
هر کجا نورى است در عالم قرين ظلمت است٭ (شهاب‌الدين سمرقندى)
٭ ............................. هر کجا سورى است در گيتى قرين شيون است (شهاب‌الدين سمرقندى)
هر کجا وقت خوشى رو دهد آنجاست بهشت٭
رک: کجا خوش است؟ آنجا که دل خوش است
٭ اين چه حرفى است که در عالم بالاست بهشت ......................... (صائب)
هر کجا هست گلى خارى هست٭
رک: گنج و مار و گل و خار و غم و شادى به همند
٭ نيش بى‌نوش نيابى هرگز ................... (عباس شهريارى)


همچنین مشاهده کنید