پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بداد پندم استاد عشق از استادی


بداد پندم استاد عشق از استادی    که هین بترس ز هر کس که دل بدو دادی
هر آن کسی که تو از نوش او بنوشیدی    ز بعد نوش کند نیش اوت فصادی
چو چشم مست کسی کرد حلقه در گوشت    ز گوش پنبه برون کن مجوی آزادی
بر این بنه دل خود را چو دخل خنده رسید    که غم نجوید عشرت ز خرمن شادی
مگر زمین مسلم دهد تو را سلطان    چنانک داد به بشر و جنید بغدادی
چو طوق موهبت آمد شکست گردن غم    رسید داد خدا و بمرد بیدادی
به هر کجا که روی ماه بر تو می‌تابد    مهست نورفشان بر خراب و آبادی
غلام ماه شدی شب تو را به از روزست    که پشتدار تو باشد میان هر وادی
خنک تو را و خنک جمله همرهان تو را    که سعد اکبری و نیکبخت افتادی
به وعده‌های خوشش اعتماد کن ای جان    که شاه مثل ندارد به راست میعادی
به گوش تو همه تفسیر این بگوید شاه    چنانک اشتر خود را نوا زند حادی


همچنین مشاهده کنید