پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ای دریغا در این خانه دمی بگشودی


ای دریغا در این خانه دمی بگشودی    مونس خویش بدیدی دل هر موجودی
چشم یعقوب به دیدار پسر شاد شدی    ساقی وصل شراب صمدی پیمودی
رو نمودی که منم شاهد تو باک مدار    از زیان هیچ میندیش چو دیدی سودی
هیچ کس رشک نبردی که فلان دست ببرد    هر کسی در چمن روح به کام آسودی
نیست روزی که سپاه شبش آرد غارت    نیست دینار و درم یا هوس معدودی
حاجتت نیست که یاد طرب کهنه کنی    کی بود در خضر خلد غم امرودی
صد هزاران گره جمع شده بر دل ما    از نصیب کرمش آب شدی بگشودی
صورت حشو خیالات ره ما بستند    تیغ خورشید رخش خفیه شده در خودی
طالب جمله وی است و لقبش مطلوبی    عابد جمله وی است و لقبش معبودی
خادم و مذن این مسجد تن جان شماست    ساجدی گشته نهان در صفت مسجودی
ای ایازت دل و جان شمس حق تبریزی    نیست در هر دو جهان چون تو شه محمودی


همچنین مشاهده کنید