جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس


در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس    هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری    ای که بی‌یاد تو هرگز بر نیاوردم نفس
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان    نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس
غافلست آنکو به شمشیر از تو می‌پیچد عنان    قندرا لذت مگر نیکو نمیداند مگس؟
کویت از اشکم چو دریا گشت و میترسم از آنک    بر سر ایند این رقیبان سبکبارت چو خس
یار گندم گون بما گر میل کردی نیم جو    هر دو عالم پیش چشم ما نمودی یک عدس
خاطرم وقتی هوس کردی که: بیند چیزها    تا ترا دیدم، نکردم جز به دیدارت هوس
دیگران را از عسس گر شب خیالی در سرست    من چنانم کز خیالم باز نشناسد عسس
اوحدی، راهش به پای لاشه‌ی لنگ تو نیست    بعد ازین بنشین که گردی بر نخیزد زین فرس


همچنین مشاهده کنید