یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد


عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد    درآ درآ که ز تو کار ما به جان آمد
مبر مبر خور و خوابم ز داغ هجران بیش    مکن مکن که غمت سود و دل زیان آمد
چه می‌کنی به چه مشغولی و چه می‌طلبی    چه گفتمت چه شنیدی چه در گمان آمد
مزن مزن پس از این در دل آتشم که ز تو    بیا بیا که بدین خسته دل غمان آمد
چنان که بود گمان رهی به بدعهدی    به عاقبت همه عهد تو همچنان آمد
کرانه کردی از من تو خود ندانستی    که دل ز عشق تو یکباره در میان آمد
مکن تکبر و بهر خدای راست بگوی    که تا حدیث منت هیچ بر زبان آمد


همچنین مشاهده کنید