سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

جواب خروس سگ را


پس خروسش گفت تن زن غم مخور    که خدا بدهد عوض زینت دگر
اسپ این خواجه سقط خواهد شدن    روز فردا سیر خور کم کن حزن
مر سگان را عید باشد مرگ اسپ    روزی وافر بود بی جهد و کسپ
اسپ را بفروخت چون بشنید مرد    پیش سگ شد آن خروسش روی‌زرد
روز دیگر همچنان نان را ربود    آن خروس و سگ برو لب بر گشود
کای خروس عشوه‌ده چند این دروغ    ظالمی و کاذبی و بی فروغ
اسپ کش گفتی سقط گردد کجاست    کور اخترگوی و محرومی ز راست
گفت او را آن خروس با خبر    که سقط شد اسپ او جای دگر
اسپ را بفروخت و جست او از زیان    آن زیان انداخت او بر دیگران
لیک فردا استرش گردد سقط    مر سگان را باشد آن نعمت فقط
زود استر را فروشید آن حریص    یافت از غم وز زیان آن دم محیص
روز ثالث گفت سگ با آن خروس    ای امیر کاذبان با طبل و کوس
گفت او بفروخت استر را شتاب    گفت فردایش غلام آید مصاب
چون غلام او بمیرد نانها    بر سگ و خواهنده ریزند اقربا
این شنید و آن غلامش را فروخت    رست از خسران و رخ را بر فروخت
شکرها می‌کرد و شادیها که من    رستم از سه واقعه اندر زمن
تا زبان مرغ و سگ آموختم    دیده‌ی س القضا را دوختم
روز دیگر آن سگ محروم گفت    کای خروس ژاژخا کو طاق و جفت


همچنین مشاهده کنید