دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا
نثر روان و سادهٔ عهد صفوی در ایران و هند ـ از اسکندرنامه (۲)
ايشان آمدن گرفتند! اگرچه قول ترکمان که محل نزول طهماسب ميرزا بود به تأنى مىآمد اما وليخان و لشگر تکلو که از قتل على سلطان پاکمال، داغدار بودند، برايشان پيشى گرفته، قريب چهارصد پانصد نفر تفنگچى تخميناً که در جلو وليخان به تفنگ انداختن مشغول بودند بر سر قول همايون راندند، چنانچه اسمعيل قليخان و لشگر شاملو که شکست خورده بودند بر سر قول همايون راندند، چنانچه اسمعيل قليخان و لشگر شاملو که شکست خورده بودند در عقب ايشان ماندند! وليخان، محمدخان و ادهمخان ترکمانان را با قشون خود که سيصد چهارصد نفر بودند چند اول (چند اول يعنى مؤخرةالجيش) لشگر تکلو نموده بود که مبادا طايفهٔ شاملو که در عقب ايشان ماندهاند حرکت المذبوحى نمايند و باعث تزلزل سپاه تکلو گردد. |
مجملا ـ وقتى که على قليخان و علىقلى سلطان ذوالقدر به موقف عالى رسيدند لشگر تکلو چنان پيش آمدند که گلولهٔ تفنگ تفنگچيان وليخان به ملازمان موکب اقبال رسيده شاه قلى بيک غلام خزانهدار سرکار نواب عالى که در اين معرکه چتردار و بانواب جهانبانى هم عنان بود زخم تفنگ بر پاى خورد! |
نواب جهانبانى چتر همايون را به فرخ بيک غلام خاصهٔ شريفه ـ که بعد از اين محاربه به فرخخان يکه تاز مشهور شد ـ سپرده مقرر کرد که چتر را خورشيد آسا بر فرق فرقدساى آن حضرت نگاه داشته حالى تخلف نورزد. |
اما لشگر قول به هم برآمده از صولت سپاه تلکو و آسيب گلولهٔ تفنگ اندک مردمى که مانده بودند ايشان نيز از هجوم مخالفان سراسيمه گشته اکثر راه فرار پيش گرفتند! |
نواب جهانبانى که متدرّع بدرع حمايت الهى بودند، از بيم گلولهٔ تفنگ سپر آفتاب مثال که بر دوش همايون افکنده بود بر دست گرفته گاهى در پيش و گاهى در پس پشت نگاه مىداشت و ملازمان موکب عالى نيز پهلو بر معرکه داده چند قدمى که علامت فرار مىنمود رفتند! |
همگى حضار موکب عالى بشکست و انهزام متيقين گشته اميد فتح و ظفر منقطع شد! ميان معرکه که از بيم گلولهٔ تفنگ از مبارزان خالى گشته، در معرکه کسى نماند! |
از پس پشت نواب جهانبانى تا قريب يک فرسخ منهزمان عساکر اقبال در آن صحرا پراکنده شده راه ادبار مىپيمودند! |
در اين حال قلق و اضطراب در ملازمان موکب عالى افتاد، عليخان بيک جارچىباشى روملو از غايت سراسيمگى از اسب پياده شد دست در عنان تکاور نواب جهانبانى زد و گفت که: 'هميشه احوال جنگ بر يک منوال نمىباشد مردان مرد و دليران معرکهٔ نبرد گاهى غالب و گاهى مغلوب مىباشند، اگر در اين معرکه به حسب اقتضاءِ قضا ظفر از جانب معاندان باشد ذات اقدس را به محض جهالت و تقليد بيهوده به باد نتوان داد، کار از اين و از آن گذشت، معاون و ناصرى نماند، و اميد بهبودى نيست، تا شب ده فرسخ مىتوان رفت، کار ما بندگان سهل است، نواب جهانبانى خود را به سلامت به آذريجان به خدمت پدرشان رساند، و دلتخواهان آن طرف را جمع نموده بار ديگر علم ملکستانى ارتفاع دهند' . |
نواب جهانيانى به او اعتراض نموده از روى شدت و غلظت فرمودند که: 'زندگانى با عار فرار چکار آيد ـ در ميانهٔ اهل عالم شهرت کند که فلانى از برادر کوچک خود منهزم گشت، در اين معرکه که شربت مرگ مىچشم و بار اين عار نمىکشم!' |
محمدى ساروسولاغ متحير مانده راه نجات و خلاص را مسدود مىيافت، قطع تعلق از حيات کرده بود، ثبات قدم نواب جهانبانى را در آن معرکه هولناک و قطع طمع آن حضرت را از حيات مستعار مشاهده نموده فرياد برآورد که 'کار از مددکارى اعوان و انصار گذشت' و به ترکى مىگفت: 'قربان اولدو غمايش مگاقالدى!' يعنى 'کار به تو ماند!' |
بالجمله ـ نواب جهانبانى را که دود حيرت در دماغ پيچيده بود، آتش غيرت زبانه کشيد و عنان توسن سبک سير را از دست جارچى مذکور ربوده نيزهٔ خطى بهدست مبارک گرفت و به زبان الهام بيان فرمودند 'که هر کس ميل شهادت دارد و رفيق من است خوش باشد، و هر کس تنآسائى گزيند خدايش همراه!' اين بگفت و مهميز بر گردگاه تکاور زده اسب جلادت و صاحبقران به جولان درآورد، و خود را نهنگوار به درياى آتش کارزاد زد و در طرفةالعينى نسيم فتح و ظفر از مهب وَالاَتياً سوامن رَوْحالله وزيد... |
تا غايت باد از طرف ايشان مىورزيد و گرد و غبار معرکه را بر فرق عسا کر اقبال بيخته ديدهٔ دوربين را از مشاهدهٔ هياکل فتح و فيروزى پوشيده داشت، در اين اثنا آن باد از طرف عساکر اقبال وزيدن گرفت! از اتفاقات حسنه که عنايت ايزدى عبارت از آن است در وقتى که وليخان و لشگر تکلو بر سر قول همايون شاهزادهٔ عالميان راندند، اسمعيل قليخان و طايفهٔ شاملو که منهزم گشته در پس لشگر مخالف مانده بودند از مشاهدهٔ اين حال سراسيمه گشته يکجا جمع شده فدائىوار از پس سر ايشان حمله کردند. ادهمخان ترکمان که به چند آولى لشگر تکلو در مقابل گروه پراکندهٔ شاملو ايستاده بود تاب مقاومت نياورده منهزم گشت و طايفهٔ شاملو دلير شده بر ايشان ظفر يافتند و خود را به لشگرگاه تکلو رسانيدند و در حينى که از پيشروى ايشان نواب جهانبانى به نفس شريف حمله کردند، راقم حروف در ملازمت عالى بود زياده از پنجاه نفر تخميناً در نظر نيامد که با نواب جهانبانى اسب جهانيده باشد، اما چون نيک مشاهده کردم جميع منهزمان را ديدم که به الهام ملهم غيبى روى به معرکه گردانيده مىآمدند! |
در اين حال که طايفهٔ شاملو از پس پشت و نواب جهانبانى از پيشرو، بهنفس شريف بر آن مخاذيل حمله کردند، از تفنگچيان لشگر تکلو که تفنگ مىانداختند از قضاى آلهى در ميان مغلوبه گلولهٔ تفنگى بر وليخان خورد، يکى از پسران سولاغ حسين، بيرامخان، نام همراه وليخان بود بنابر آنکه وليخان پدر او را کشته بود از او کينه داشت در اين حال اطلاع يافته جلو ريز پيش دويد، چون چشمش بر طلعت همايون نواب جهانبانى افتاد از اسب پياده شد و نواب جهانبانى آمدن او را مقدمهٔ فتح و ظفر دانسته چون فرصت ايستادن و حرف زدن نبود فرمودند که سوار شود. همچنان تاخته خود را بر قلب تکلو زدند. لشگر تکلو که خصم را مغلوب ساخته... (هر جا عبارت زايد ديده شد نقطه گذارديم) از روى قدرت و اقتدار مىآمد... (هر جا عبارت زايد ديده شد نقطه گذارديم) در پس و پيش نهنگان درياى وغا، خود را غريق بحر بلا ديده و سردار خود را زخم خوردهٔ رنج و عنا يافتند، از يکديگر پاشيدند و شکست عظيم خورده روى به وادى فرادى آوردند. |
امت بيک قورچى استجلو نيزه بر وليخان زده از اسبش بينداخت، و او خود از زخم تفنگ بىتاب و توان شده بود، مجملا امت بيک سر او را از بدن جدا کرده آورد، و ديگرى با او در اين امر مدعى شد، اما امت بيک بوليخان کش شهرت يافت. |
محمدخان و طايفهٔ ترکان که مشاهدهٔ آن حال نمودند به هئيت اجتماع روى به اين طرف آوردند، چون مسافت قريب گشت، عرصهٔ جولان بر مبارزان تنگ شد و جاى نيزهورى نمانده بود، گرفتاران را که فوجى قليل در ميان جمعى کثير افتاده بودند تيرباران کردند. به عزتالله تعالى قسم که راقم حروف تا آن غايب واهمه به خود راه نداده بود اما در اين وقت عظيم متوهم و سهمناک شد، زيرا که با معدودى در ميان جمعى کثير مانده بوديم! |
نواب جهانبانى و ملازمان رکاب اقدس زمانى که کمتر از نيم لحظه باشد عنانکش گشته متوهم و متحير ماندند، و مرتبهٔ ديگر حمله کرده به نفس نفيس عنان تکاور بهطرف قول ترکمانان تحريک داده خود را بر قلب ايشان زد، بعضى از تيراندازان ترکمان تيرهاى نيمکش رها کرده فرصت نيز ديگرشان نشد، اکثر ترکش انداخته متفق و پراکنده گشته راه فرار پيمودند... |
ملازمان موکب عالى و اکثر جماعت استجلو طبقهٔ ترکمان و طايفهٔ لشگر شاملو، تکلو را تعاقب نمودند. |
محمدخان در پهلوى چتر طهماسب ميرزا در پاى علم ايستاده بود، روحالله بيک يساول ذوالقدر او را از اسب انداخت، اما علىقلىسلطان ذوالقدر خود را بالاى او انداخته او را گرفت و تاج و دستارش را باجيقاى مرصع روحالله بيک برد، کمر و خنجر و ساير يراق او را على قلى سلطان گرفته و طهماسب ميرزا را که در معرکه از اسب افتاده بود، مهديقلى سلطان طالش بهدست آورده نگاه داشت. |
طايفهٔ استاجلو و شاملو، تيغ بر مخالفان نهاده بر هر کس رسيدند به قبل آوردند!... اما جارچيان حسبالامر عالى جهانبانى فرياد برآوردند که من بعد کسى را به قتل نياورند، و هر کس گرفتار شده باشد زنده به نظر انوار برسانند و از پى هزيمتيان نروند' . (نقل از عالمآراى عباسى نسخهٔ اصلى) |
نويسنده بالنسبه خوب از عهدهٔ شرح و وصف اين کارزار بيرون آمده است ـ راست است که اگر وى مردى جنگجوى و ارتشتار مىبود و از قواعد حرب اطلاع مىداشت اين داستان را از لونى ديگر و با رعايت قواعد و فنون حرب مىنوشت و بايد اعتراف کرد که قدرى عاميانه و ميرزايانه نوشته است و شک نيست که واقعهٔ ايستادگى و پيش رفتن حمزه ميرزا در قلب و محصور شدن ترکمانان و حملهٔ اسمعيل قلىخان و طايفهٔ شاملو از پشت سر به ترکمانان به اين سادگى و بر طبق اتفاق و تقدير نبوده است و البته با مهارتى که قزلباشان در مدت مديد محاربات شاه اسمعيل و شاه طهماسب با عثمانى و ازبکيه پيدا کرده بودند که صيّت زيرکى و استادى آنها در جنگ صف، به اروپا و آسيا رسيده بود، در اين واقعه با نقشهٔ معينى موفق به محاصرهٔ دستهٔ قلب دشمن گرديده و آنها را بىپا کردهاند ـ و حمزة ميرزا بنابر همان نقشه عقب ننشسته و ابتدا آهسته و بعد رکاب کش به مخالفان حمله برده است، معذلک از اين نقص که بگذريم باز بهترين شرح جنگى است که در کتب فارسى ديده مىشود که جزئيات صف و طريق هجوم جناحها و رؤساى هر دسته و طرز حرکت هر يک را تا آخر نمودار ساخته است و اهل خبره مىتوانند از روى اين شرح و وصف، نقشهٔ آن محاربه را در کمال خوبى تنظيم و مشخص سازند. |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا رهبر انقلاب شورای نگهبان انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب دولت سیزدهم جنگ حسن روحانی
هواشناسی شهرداری تهران سلامت سیل قتل تهران فضای مجازی آموزش و پرورش سازمان هواشناسی باران سامانه بارشی شهرداری
قیمت دلار قیمت خودرو خودرو قیمت طلا بانک مرکزی ایران خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن تورم یارانه
محمدعلی علومی برنارد هیل تئاتر تلویزیون نمایشگاه کتاب سینمای ایران مسعود اسکویی دفاع مقدس صدا و سیما موسیقی سینما مهران غفوریان
دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه حماس جنگ غزه روسیه اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر نساجی جواد نکونام رئال مادرید سپاهان لیگ برتر ایران بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس
اپل اینستاگرام آیفون مایکروسافت باتری گوگل سامسونگ
سازمان غذا و دارو رژیم غذایی کاهش وزن بیمه توت فرنگی سیگار فشار خون اعتماد به نفس