شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فنون مطالعه برای درک و زیبائی(۲)


  ربط دادن فنون مطالعه براى درک زيبائى
ربط دادن عبارت است از مربوط ساختن يک مطلب خوانده شده با ساير مطالب و تجارب. اين ربط دادن را مى‌شود دربارهٔ مطالب داخل يک کتاب يا يک شعر و مطالب يک کتاب با کتاب ديگر يا يک شعر با شعر ديگر و يا يک کتاب و شعر با تجربيات شخصى انجام داد. در روش خواندن براى درک زيبايى و جنبه‌‌هاى ادبى درک غايى خواننده وابسته است به ربط دادن.
در اين روش سعى کنيد شخصيت‌هاى کتاب يا شعر را به مردمى که مى‌شناسيد يا دربارهٔ آنان چيزهايى شنيده‌ايد ربط دهيد. آيا اين شخصيت‌ها قابل باور کردن هستند؟ اگر نه، نويسنده چنين خواسته است که اين شخصيت‌ها را باور کردنى نشان دهد؟
سبکى را که نويسنده به‌کار برده است، همچنين تصورات، تشبيهات، استعاره‌ها، سمبل‌ها، و قافيه‌هاى او را مورد بررسى قرار دهيد. روابط بين تصاوير ذهنى و سمبل‌هاى يک کتاب معمولاً تدابير ادبى هستند که نويسنده خواسته است توسط آنها يک مطلب مهم را بيان کند.
به دو سطر زير از شعر مه اثر کارل سندبرگ توجه کنيد:
مه مى‌آيد
با پاهاى کوچک گربه
(از قطعهٔ مه از کتاب شعرهاى شيکاگو اثر کارل سندبرگ، ۱۹۴۴، نقل با اجازه از ناشر، شرکت هولت، راين هارت، و وينستون.)
اين دو سطر شامل دو تصوير اصلى است، يکى مه و ديگرى پاى گربه. هر دو تصوير براى اکثر مردم آشنا هستند. ولى با هم آمدن اين دو تصوير، خواننده را به اين فکر وا مى‌دارد که مه و گربه چه رابطه‌اى باهم دارند. اگر اين رابطه معلوم نشود، معنى شعر از دست رفته است. براى اين منظور، خواننده به‌دنبال راهى مى‌گردد تا مه و پاى گربه را به‌هم مربوط سازد. مواردى چون نرمي، آرامي، دزدکى بودن، و سبکى حرکت گربه ممکن است به ذهن برسند. در اين‌صورت، يک تداعى تازه به‌وسيلهٔ خواننده ايجاد شده است، و يک مطلب جديد فهميده شده است. از طرف ديگر، اگر خواننده به هيچ طريق نتواند مه و پاهاى گربه را به ‌هم مربوط سازد، معنى شعر براى او از دست رفته است.
سرانجام اينکه مطالب تا چه حد به‌خود شما ربط پيدا مى‌کنند؟ آيا آنها تجربيات قبلى شما را زنده مى‌کنند؟ ديد شما را باز مى‌کنند؟ يا نظر شما را تغيير مى‌دهند؟
  استنباط کردن فنون مطالعه براى درک زيبائى
استنباط کردن يعنى رسيدن به نتيجه‌اى که مستقيماً به‌وسيلهٔ مؤلف بيان نشده است، ولى مى‌توان با استفاده از اطلاعات داده شده، به‌طور منطقى به اين نتيجه دست يافت. مؤلف اشاره مى‌کند، خواننده استنباط مى‌کند.
استنباط‌ها منظورهاى‌ مؤلف را کشف مى‌کنند. اين روش استنباط کردن مى‌تواند تجربهٔ خواندن را تا حدى شخصى کند که خود مؤلف هم نتواند پيش‌بينى کند. از اين طريق مى‌توان به‌طرز فکر وارزش‌هايى از مؤلف دست يافت که خود او هم ممکن است از آنها بى‌خبر بوده باشد. دشوار است براى استنباط کردن يک روش مشخص را پيشنهاد کرد. استنباط کردن يک کار خلاقه است، که به شخص خواننده مربوط مى‌شود. اين روش مستلزم سؤال کردن، تجسم کردن، و ربط دادن است.
در خواندن مطالب ادبى هرگز به آنچه که به‌طور ظاهر بيان شده است اکتفا نکنيد. هميشه از خود بپرسيد که در زير يک اتفاق يا يک مطلب چه چيزى نهفته است. علاوه بر اين، بکوشيد تا از مطالب کلى يک شعر يا يک نمايش‌نامه ارزش‌ها و اعتقادات مؤلف را کشف کنيد. مطالبى که به‌منظور برانگيختن ذهن نويسنده نوشته شده‌اند، مثل شعر، مى‌توانند به استنباط‌ها و پاسخ‌هاى شخصى در خواننده منجر شوند. در اشعار کوتاه هر کلمه‌اى ممکن است منظورى داشته باشد. در اشعار بلند و داستان‌ها و نمايش‌نامه‌ها اغلب تمامى کلمات و جملات به‌منظور بيان يک هدف کلى يا تز اصلى کمک مى‌کنند.
به هنگام مطالعه، در جستجوى تصورات و صحنه‌هايى باشيد که نمايانگر يک الگو هستند. تشخيص اهميت انتخابى کلماتى که به‌وسيلهٔ نويسنده به‌کار رفته‌اند يکى از اصول ضرورى استنباط ادبى است.
مثال زير از پاراگراف اول کتاب نشان سرخ شهامت اثر استفن کرين انتخاب شده است. آن را ملاحظه کنيد.
همين‌که زمين از قهوه‌اى به سبز تغيير چهره داد، ارتش بيدار شد و با زمزمهٔ شايعات به لرزه درآمد ... رودخانه با سايه‌هاى کهربائى کناره‌هاى آن در پاى سربازان پيچيد. و شب هنگام، وقتى که رودخانه را تاريکى حزن‌انگيزى در برگرفت، مى‌شد از وراى آن شعله‌هاى چشم مانند آتش‌هاى اردوگاه خصم را در زير ابروهاى پست تپه‌هاى دور دست مشاهده کرد.
در اين قطعه، از طريق استنباط مى‌توان طرز فکر نويسنده را دربارهٔ موضوع مورد بحث درک کرد، و پيش‌بينى نمود که داستان با چه روشى پيش خواهد رفت. در اين پاراگراف ارتش‌ها به‌عنوان توده‌اى از افراد توصيف نشده‌اند، بلکه نويسنده آنها را به‌صورت نيمه انسان‌هاى ماقبل تاريخ وصف کرده است (شعله‌هاى سرخ چشم مانند ... در زير ابروهاى پست). فضاى داستان تيره است، و از طريق استنباط کردن مى‌توان درک کرد که اين فضا جايى است که فرديت و انديشه زندگى نمى‌کند. بدين طريق، بين مطالب نوشته شده و مباحث اخلاقي، رواني، و اجتماعى استنباط شده رابطه برقرار مى‌شود.
استنباط درست مستلزم احتراز از نتيجه‌گيرى‌هاى بى‌مورد است. استنباط درست الزاماً بايد بر اساس مطالبى باشد که به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم به آنها اشاره شده است. بنابراين، استنباط‌هاى خود را بايد هميشه با توجه به مطالب مستدل سازيد.
افسانه زير را مورد ملاحظه قرار دهيد:
پشه و گاو:
پشه‌اى بر روى شاخ گاوى نشست و بعد از مدتى توقف، وقتى‌که به اندازهٔ کافى استراحت کرد و قصد پرواز نمود، به گاو گفت: اشکالى ندارد اگر مرخص بشوم؟ گاو پلک‌هايش را به‌هم زد و گفت: براى من فرقى نمى‌کند. من متوجه آمدن تو نشدم، و متوجه رفتنت هم نخواهم شد.
نکتهٔ اخلاقى: ما خودمان را مهم‌تر از آنچه ديگران در مورد ما فکر مى‌کنند مى‌دانيم.
دليل: پاسخ گاو به پشه.
کوچکى جثّهٔ پشه نسبت به گاو.
حال سعى کنيد نکتهٔ اخلاقى افسانهٔ زير را به‌دست آوريد.
کشاورز و پسرانش:
کشاورزى، به هنگام مرگ، پسرا ن خود را فرا خواند و قصد کرد تا يک راز بزرگ را با آنها در ميان گذارد: پسران من، اينک که با مرگ فاصله‌اى ندارم مى‌خواهم رازى را با شما در ميان گذارم. من در گوشه‌اى از مزرعه گنجى پنهان کرده‌ام. زمين را بکاويد و گنج را براى خود پيدا کنيد. پسران پس از مرگ پدر با بيل به جان مزرعه افتادند و وجب به وجب آن را زير و رو کردند، ولى اثرى از گنج نيافتند. اما سال بعد چنان محصولى از زمين برداشتند که بى‌سابقه بود.
نکتهٔ اخلاقى: ........
دليل: ........


همچنین مشاهده کنید