سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مرا با چشم گریان آفریدند


مرا با چشم گریان آفریدند    تو را با لعل خندان آفریدند
جهان را تیره‌رو ایجاد کردند    تو را خورشید تابان آفریدند
خطت را عین ظلمت خلق کردند    لبت را آب حیوان آفریدند
خم موی تو را دیدند بر روی    قرین کفر و ایمان آفریدند
پریشان زلف تو تا جمع گردید    دل جمعی پریشان آفریدند
سرم گوی خم چوگان او شد    چو گوی از بهر چوگان آفریدند
من از روز جزا واقف نبودم    شب یلدای هجران آفریدند
به مصر آن دم زلیخا جامه زد چاک    که یوسف را به کنعان آفریدند
به چه افتاد وقتی یوسف دل    که آن چاه زنخدان آفریدند
زمانی سرو را از پا فکندند    که آن قد خرامان آفریدند
صف عشاق را روزی شکستند    که آن صف های مژگان آفریدند
فروغی را شبی پروانه کردند    که آن شمع شبستان آفریدند


همچنین مشاهده کنید