چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

ترا با ما اگر صلحست جنگست


ترا با ما اگر صلحست جنگست    نمی دانم دگر بار این چه ینگست
به نقلی زان دهان کامم برآور    نه آخر پسته در بازار تنگست
چرا این قامت همچون کمانم    ز چشم افکنده‌ئی گوئی خدنگست
ز اشکم سنگ می‌گردد ولیکن    نمی‌گردد دلت یا رب چه سنگست
بده ساقی که آن آئینه جان    کند روشن شراب همچو زنگست
بدار ای مدعی از دامنم چنگ    ترا باری عنان دل بچنگست
زبان درکش که ما را رهزن دل    نوای مطرب و آواز چنگست
از آن از اشک خالی نیست چشمم    که پندارم شراب لاله رنگست
اگر در دفتری وقتی بیابی    قلم در نام خواجو کش که ننگست


همچنین مشاهده کنید