دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

هز


هزار آفرين بر مهمانى که ناخوانده درآيد٭
      ٭ سنائى گويد:
سوى دين هديهٔ خدايش دان آنکه ناخوانده آيدت مهمان
هزاران آفرين صد بارک‌الله!
هزاران حُسن و خوبى را دهد يک فعل بر باد
    رک: بسا نام نيکوى پنجاه سال که يک کار زشتش کند پايمال
  هزاران خر زمانه بُرد بر بام ولى يک يوسف از چَهْ برنياورد
رک: دنيا دون‌پرور است
هزاران نعمت و يک تندرستى
رک: ز جمله نعمت دنيا چو تندرستى نيست
هزاران نکته مى‌بايد به غير از حسن و زيبائى (سعدى)
نظير:
به‌جز شکر دهنى نکته‌هاست خوبى را (حافظ)
    ـ بس نکته غير حسن ببايد که تا کسى مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود (حافظ)
ـ خوبى همين کرشمه و ناز و خرام نيست (عطّار)
هزار بَهْ بَهْ به يک اَهْ اَهْ نمى‌ارزد!
رک: صد من گوشت شکار به يک ناز تازى نمى‌ارزد!
هزار تلخه پاى يک شيرينه آب مى‌خورد
نظير: 
از دولت سرِ گندم تلخه هم آب مى‌خورد
ـ صد کوزه پاى خم مى‌شکند
ـ هزار خار آب دهند از براى گلى (شيخ‌الرئيس افسر)
ـ از صدقهٔ سرِ رازيانه آب ميوه پاى سياه‌دانه (عا).
هزار خار آب دهند از براى گلى٭
رک: هزار تلخه پاى يک شيرينه آب مى‌خورد
٭ ز هجر روى تو مژگان من هميشه تر است ............... (شيخ‌الرئيس افسر)
هزار خيال به دل مهمان است که يکيش به دل صاحبخانه نيست
هزار دختر کور داشته باشد يک روزه شوهر مى‌دهد!
بسيار چرب‌زبان و چاپلوس است
هزار دوست کم است و يک دشمن بسيار
نظير: 
هزار دوست اندکى باشد و يکى دشمن بسيار بوَد (از اسرارالتوحيد)
    ـ دوستى را هزار کس شايد دشمنى را يکى بوَد بسيار (از تاريخ‌ گيلان)
    ـ اندک شمر ار دوست تو را هست هزار ور دشمن تو يکى است بسيار شمار (يوسفى)
هزار سال گذشت از مصيبت مجنون هنوز مردم صحرانشين سيه پوشند (بابا فغانى شيرازى)
هزار شکر که باران شهر بى‌گنهند٭
٭ من ار چه عاشقم ورند و مست و جامه سياه .............................. (حافظ)
هزار قبا بدوزد يکيش آستين ندارد
رک: صد چاقو بسازد يکيش دسته ندارد
هزار قورباغه جاى يک ماهى را نمى‌گيرد
نظير: يک بازِ سفيد بِهْ که صد بازِ سياه
هزار کلاغ را کلوخى بس است
رک: صد کلاغ را يک کلوخ بس است
هزار کوزهٔ تو مى‌شکند، يک کوزهٔ کهنه نمى‌شکند
نظير: خمرهٔ پيه‌زده دوامش بيشتر است
هزار کيسه بدوزد يکيش تَهْ ندارد
رک: صد چاقو بسازد يکيش دسته ندارد
هزارگونه سخن در زبان و لب خاموش
    نظير: حرفم به گلو مانده چو اشکى که به چشمى صد بار زند حلقه و يک بار نريزد!
هزار نکتهٔ باريک‌تر ز مو اين جاست٭
٭ ........................... نه هر که سر بتراشد قلندرى ماند (حافظ)
هزار وعدهٔ خوبان يکى وفا نکند٭(فرّخ خراسانى)
نظير:
وفا در مذهب خوبان روا نيست (جمال‌الدين عبدالرزاق)
ـ خوبى و وفا هر دو به‌هم گرد نيايند (قطران)
ـ آنجا که جمال است على‌القطع وفا نيست (اثير اخسيکتى)
ـ وفا با جمال کم سازد (اثير اخسيکتى) 
ـ ز معشوقان وفا جستن غريب است (نظامى)
٭ وفا به وعده نکرد از هزار يک، آرى ..................... (فرّخ خراسانى)
هزيمتِ به‌هنگام بهتر ز جنگ ٭
نظير:
گريز به‌هنگام پيروزى است (اسدى)
ـ هزيمتِ به‌هنگام غنيمتى تمام است (سندبادنامه)
٭ .........................  که تنها شدم نيست جاى درنگ (فردوسى)
هزمتِ به‌هنگام غنيمتى تمام است (سندبادنامه)
رک: هزيمت به‌هنگام بهتر ز جنگ


همچنین مشاهده کنید