دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

از معرفت تا جامعه‌شناسی علم (۲)


ما در اينجا بنا نداريم که وارد مباحث صرف اپيستمولوژيک شويم ولى چند نکته را به‌طور گذرا بايد متذکر شويم. اول اينکه همان‌طور که در طرح شماتيک مى‌بينيد قلمروهاى معرفتى در مرز به هم مى‌پيوندند و بنابراين در اين نقاط مباحث تابع مسائل مطروحه در نظريه‌هاى مرزى (Boundery Theories) است. اين به معنى اين است که علم در نهايت به فلسفه مى‌پيوندد و فلسفه به مذهب. در ثانى اينکه، اگرچه اين قلمروها در کنار هم عمل مى‌کنند و براى يکديگر لازم هستند ولى در بين اين قلمروها يک سلسله مراتب عينى ارزشى وجود دارد؛ به ترتيب تزايد از ايدئولوژى به علم به فلسفه به مذهب. با پذيرش اين چهار قلمرو معرفتى و تشخّص عينى ذاتى آنها آن وقت مشکلات معرفتى که در طول قرون و اعصار وجود داشته قابل پيش‌بينى و پيشگيرى خواهد بود؛ از آن جمله است تسلط مذهب بر فلسفه و علم در قرون وسطى (به‌لحاظ روش، ارزش و موضوع) و انتقام از آن يعنى تسلط علم بر فلسفه و مذهب از آغاز قرون جديد (۱).
(۱) . و در این راستا است که ماکس شلر می‌گوید پوزیتیوسیم کُنت و اسپنسریک فلسفه نبوده بلکه یک ایدئولوژی منفعت‌گرائی غربی بوده است. مراجعه کنید به.
Max Scheler, Problems of a Sociology of Knowledge, RKP, 1980, P80
با اين طرح، جامعه‌شناسى علم جزئى يا زيرمجموعه‌اى از جامعه‌شناسى معرفت است. از جامعه‌شناسى علم دو تعريف مى‌شود ارائه داد، يکى تعريفى کلاسيک است که بيان مى‌کند که جامعه‌شناسى علم عبارت است از مطالعه و بررسى در مورد رابطهٔ بين فضاى علم (و عناصر آن از قبيل: دانشمندان، نهادهاى آموزشى و پژوهشي، مؤسسات علم، دانشگاه‌ها، کتابخانه‌ها، هنجارهاى علمي، جوّ علمى و ...) و جامعه (با اجزاء: افراد، امکانات اقتصادى - اجتماعى - سياسى - ديني، پارامترهاى تاريخي، نظامي، فکرى و غير آن).
طرح شماتيک اين تعريف عبارت خواهد بود از:
خط‌چين اين نماى شماتيک به معناى باز بودن نوع رابطه (از تأثير تا جبر عِلّي) است و دو جهته بودن پيکان دال بر اينکه جهت عملکرد مى‌تواند بنا به شرايط از يک طرف به طرف ديگر، بالعکس، يا در هر دو جهت باشد.
واضح است که مطالعهٔ ارتباط بين علم و جامعه تنها ارتباط بين کليت علم و کليت جامعه نيست بلکه ارتباط عناصرى از يکى به کل يا عناصرى از ديگرى هم خواهد بود. در نتيجه به‌عنوان مثال براى نوع مطالعات جامعه‌شناسى علم مى‌شود بر تأثير جنگ‌هاى صليبى (از فضاى اجتماعي) بر تجربه‌گرائى در علم در قرون وسطى (از فضاى علمي) انگشت گذاشت يا بالعکس بر تأثير ذهنيت رياضى بر تکنولوژى نظامى در قرون اخير.
اما تعريف دوم؛ تعريفى سيستماتيک است از جامعه‌شناسى علم؛ و آن عبارت است از در نظر گرفتن فضاى اجزاء علم به‌عنوان يک سيستم. آنگاه جامعه‌شناسى علم عبارت خواهد بود از مطالعهٔ روابط جمعى بين عناصر اين سيستم. فى‌المثل مطالعهٔ رابطهٔ بين رسميت يافتن نظريه‌هاى علمى و مجلات علمي.
طرح شماتيک تعريف سيستماتيک جامعه‌شناسى علم عبارت خواهد بود از:
اما تاریخچهٔ شکل‌گیری و رشد این حوزه ، یعنی جامعه‌شناسی علم؛ تقریباً بین متخصصین این حوزه و کسانی که مطالعه‌ای در آن دارند توافق کلی است که باید مرتون R.Merton را به‌عنوان پایه‌گذار این رشته حساب کرد (۲) . این البته بدان معنا نیست که مسائل این حوزه و مباحث مربوطه قبل از او عنوان نشده بودند. مرتون خود نیز بر این باور است که ریشهٔ این حوزه در مباحث مارکس ، دورکیم و وبر است (۳) . البته او در جائی دیگر مطرح می‌کند که پیشقراولان این رشته ، پیشقراولان خود جامعه‌شناسی بوده‌اند: سن سیمون ، کنت ، مارکس (۴) و باز البته ناگفته نماند که نسبت دادن یک قلمرو یا حوزه به این یا آن دانشمند صرفاً یک مسئلهٔ ذهنی - تاریخی نیست بلکه همراه با آن پذیرفتن و تمسّک به یک مشرب و مشروعیت آن است. در نتیجه جامعه‌شناسی علمی که اصل آن به مارکس نسبت داده‌ می‌شود با جامعه‌شناسی علمی که به کنت نسبت داده می‌شود در باطن یکی نیست؛ اولی سنت فکری مارکیستی دارد و دومی سنت فکری تحصّلی کنتی.
(۲) . برای مثال مراجعه کنید به مقدمه N.Storer بر کتاب مرتون تحت‌عنوان.
The Sociology of Science-theoretical and Empirical Investigations
The University of Chicago Press, Chicago & London, 1973
(۳) . R.K.Merton, The Sociology of Science-an episodic memoir, S - outhern Illinois University Press, Carbondale, 1979, P20
(۴) . مراجعه کنید به مقدمه N.Storer بر کتاب مرتون، P8. برای برداشت‌های به‌خصوص مارکس و دورکیم در مورد علم به مقاله دکتر محمد توکل در همین مبحث (جامعه‌شناسی علم) مراجعه کنید.
در هر صورت وقتی از کلاسیک‌های فوق‌الذکر به زمان معاصر نزدیکتر شویم ، در اینجا و آنجا کتب ، مقالات و نویسندگانی را می‌یابیم که مباحث جامعه‌شناسی علم را بدون اینکه این عنوان بعداً جعل شده را به‌کار برند طرح کرده‌اند. از آن میان آگبرن (W.F.Ogburn) است با کتاب مهم خود تحت عنوان تغییرات اجتماعی (۵) و مقالهٔ او با توماس (D.S.Thomas) تحت عنوان 'آیا اختراعات گریزناپذیر هستند؟' (۶) که طبق آن به این نظر می‌رسد که کشفیات و اختراعات بستگی کامل با تحول اجتماعی دارند.
(۵) . social change. New York. ۱۹۲۲
(۶) . ''Are Inventions Inevitable? A Note on Social Evolution''
Political Science Quarterly, 1922, 37, pp 83-98


همچنین مشاهده کنید