پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزن


توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزن    توی که خرمن مایی و آفت خرمن
هزار جامه بدوزی ز عشق و پاره کنی    و آنگهان بنویسی تو جرم آن بر من
تو قلزمی و دو عالم ز توست یک قطره    قراضه‌ای است دو عالم تویی دو صد معدن
تو راست حکم که گویی به کور چشم گشا    سخن تو بخشی و گویی که گفت آن الکن
بساختی ز هوس صد هزار مقناطیس    که نیست لایق آن سنگ خاص هر آهن
مرا چو مست کشانی به سنگ و آهن خویش    مرا چه کار که من جان روشنم یا تن
تو باده‌ای تو خماری تو دشمنی و تو دوست    هزار جان مقدس فدای این دشمن
تو شمس دین به حقی و مفخر تبریز    بهار جان که بدادی سزای صد بهمن


همچنین مشاهده کنید