دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مضطرب شدن فقیر نذر کرده بکندن امرود از درخت و گوشما...


پنج روز آن باد امرودی نریخت    ز آتش جوعش صبوری می‌گریخت
بر سر شاخی مرودی چند دید    باز صبری کرد و خود را وا کشید
باد آمد شاخ را سر زیر کرد    طبع را بر خوردن آن چیر کرد
جوع و ضعف و قوت جذب و قضا    کرد زاهد را ز نذرش بی‌وفا
چونک از امرودبن میوه سکست    گشت اندر نذر وعهد خویش سست
هم درآن دم گوشمال حق رسید    چشم او بگشاد و گوش او کشید


همچنین مشاهده کنید