شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد


چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد    که نه در تو بازماند مگرش بصر نباشد
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی    که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
مکن ار چه می‌توانی که ز خدمتم برانی    نزنند سائلی را که دری دگر نباشد
به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم    نکنی که چشم مستت ز خمار برنباشد
همه شب در این حدیثم که خنک تنی که دارد    مژه‌ای به خواب و بختی که به خواب درنباشد
چه خوشست مرغ وحشی که جفای کس نبیند    من و مرغ خانگی را بکشند و پر نباشد
نه من آن گناه دارم که بترسم از عقوبت    نظری که سر نبازی ز سر نظر نباشد
قمری که دوست داری همه روز دل بر آن نه    که شبیت خون بریزد که در او قمر نباشد
چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او    سخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشد
شب و روز رفت باید قدم روندگان را    چو به ممنی رسیدی دگرت سفر نباشد
عجبست پیش بعضی که ترست شعر سعدی    ورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد


همچنین مشاهده کنید