شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در من نگرد یار دگربار که داند


در من نگرد یار دگربار که داند    زین پس دهدم بر در خود بار که داند؟
از یاد خودم کرد فراموش به یکبار    یادآورد از من دگر آن یار که داند؟
خون شد جگرم از غم و اندیشه‌ی آن دوست    خشنود شود از من غمخوار که داند؟
بیمار دلم، خسته جگر از غم عشقش    آید به عیادت بر بیمار که داند؟
ای دشمن بدخواه، چه باشی به غمم شاد؟    باشد که شود دوست دگربار که داند؟
در بند امید، ای دل، بگشای دو دیده    باشد که ببینی رخ دلدار که داند؟
روشن شود این تیره شب بخت عراقی    از صبح رخ یار وفادار که داند؟


همچنین مشاهده کنید