پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست


ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست    به بام چند برآیی و خانه را چه شدست
فسرده چند نشینی میان هستی خویش    تنور آتش عشق و زبانه را چه شدست
بگرد آتش عشقش ز دور می‌گردی    اگر تو نقره صافی میانه را چه شدست
ز دردی غم و اندیشه سیر چون نشوی    جمال یار و شراب مغانه را چه شدست
اگر چه سرد وجودیت گرم درپیچید    به ره کنش به بهانه بهانه را چه شدست
شکایت ار ز زمانه کند بگو تو برو    زمانه بی‌تو خوشست و زمانه را چه شدست
درخت وار چرا شاخ شاخ وسوسه‌ای    یگانه باش چو بیخ و یگانه را چه شدست
در آن ختن که در او شخص هست و صورت نیست    مگو فلان چه کس است و فلانه را چه شدست
نشان عشق شد این دل ز شمس تبریزی    ببین ز دولت عشقش نشانه را چه شدست


همچنین مشاهده کنید