جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من


ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من    گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم    پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی    خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان    کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه    من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
تا ز دستم رفت و هم‌زانوی نااهلان نشست    شد کبود از شانه‌ی دست آینه‌ی زانوی من
بوی وصلش آرزو می‌کردم او دریافت گفت    از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من


همچنین مشاهده کنید