شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ


تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ    ای پادشاه حسن مکش بی حساب تیغ
تا عکس سر و قد تو در بر کشیده است    دارد کشیده به بد ز غیرت بر آب تیغ
در ذوق کم ز خوردن آب حیات نیست    خوردن ز دست آن مه مشکین نقاب تیغ
از بس که بهر کشتنم افتاده در شتاب    ترسم به دیگری زند از اضطراب تیغ
یابند محرمان سحرش کشته برفراش    گر بر کسی کشد ز غضب او به خواب تیغ
قتلم فکند دوش به صبح و من اسیر    مردم ز غم که دیر کشید آفتاب تیغ
عابد کشی است در پی قتلم که می‌کشد    بر آهوی حرم ز برای ثواب تیغ
می‌دید بخت و دولت خونریز محتشم    می‌بست یار چون به میان از شتاب تیغ


همچنین مشاهده کنید