یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آغازگر نخستین


مطالعات محققين در زمينه‌هاى تمدن و فرهنگ انسانى از اعصار کهن تاکنون نشان مى‌دهد که ساخت جوامع متمدن امروزى با آنچه که در هزاران سال پيش وجود داشته متفاوت است. در واقع عبور زندگى اجتماعى انسان را از مراحل اوليه و ساده به مراحل تحول يافته و پيچيده مدلل مى‌دارد.
آثار به‌دست آمده در کنار فسيل نخستى‌ها در آفريقاى جنوبى و شرقي، اروپا، آسياى جنوب شرقى و شرق نشانگر اين واقعيت است که انسان عصر پلئيستوسن به آرامى در طبيعت پيرامون خود ظاهر شده و به خودنمائى پرداخته است.
ديرينه‌شناسان آخرين دوره عظيم زمين‌شناسى را پلئيستوسن مى‌خوانند. براساس آخرين نتايج روش‌هاى زمان سنجي، پلئيستوسن اندکى بيش از سه ميليون سال پيش شرع شده است. در اين عصر عظيم‌ترين بى‌ثباتى و تغيير در آب و هوا، شکل زمين و محيط به‌وجود آمده است و چهار دوره يخچالى پديد آمده، که گاهى ضخامت يخ‌ها بيش از يک‌هزار پا بوده است. گفته مى‌شود که يخ‌هاى آخرين دوره يخچالى بيش از ده‌هزار سال پيش ذوب شده است.
آگاهى از مشخصات عصر پلئيستوسن از آن‌رو ضرورت دارد که بدانيم انسان‌هاى ديرينه و قبل از تاريخ در چه سرزمينى و چه شرايط متغيرى به‌سر مى‌برده‌اند و پيش‌روى يخچال‌ها چگونه در نابودى گروه‌هاى مختلف حيواني، گياهى و انسانى نقش داشته است.
آنها که توان ادامه حيات را پيدا کرده‌اند از چه خصوصياتى برخوردار بوده‌اند؟ علت استمرار حيات آنها را در رودروئى با عوامل خشن و متغير طبيعي، قدرت سازش آنها با محيط و شرايط جديد دانسته‌اند. کار عظيمى که سبب ادامه حيات انسان و تکامل فرهنگى او شد.
در ۲۵ هزار سال پيش که نخستين هوموساپينس در روى زمين ظاهر شده است، تکامل جسمانى انسان متوقف شده است. از همين زمان است که پيشرفت فرهنگى انسان آغاز گرديد. بررسى چگونگى پيدايش و تکامل فرهنگ آنچه که به‌عنوان مدارک قابل استناد بدان‌ها توجه مى‌شود، ابزارها، اسلحه و کلبه‌هاى ديرينه انسان است. اين ابزارها ميزان مهارت فني، انباشتگى دانش و سازمان‌هائى که براى ايمن داشتن انسان در محيط زيست به‌وجود آمده را مشخص مى‌سازند، از طرف ديگر بهترين وسيلهٔ سنجش مهارت دست‌هاى انسان در ابزار سازى به شمار مى‌روند. اين بررسى نه تنها در مورد ابزار عصر باستان مصداق دارد، بلکه در مورد مصنوعات انسان امروز نيز صادق است. اصلاحاتى که در تجهيزات بدن انسان پديد آمده سبب شده است تا اصلاحات فرهنگى جاى تغييرات و اصلاحات جسمانى را بگيرد. در حال حاضر انسا‌ن‌شناسى ماقبل تاريخ داراى اسناد و مدارک چندان مشخصى نيست که بتواند به دقت نشانه‌ها و دلايلى را مطرح سازد که چگونگى آفرينش آگاهانه فرهنگ انسانى را نشان دهد.
آثار اندکى که از دوران پيش از تاريخ به‌دست آمده فقط بخش کوچک و محدودى از فعاليت‌هاى انسانى را نشان مى‌دهد. همهٔ اشيائى که آنها از چوب و پوست درختان، پوست حيوانات و يا از هر شيء نرمى ساخته‌اند از بين رفته است. اگر مراسم تدفينى انجام مى‌شده دليل روشنى بر اين خواهد بود که آنها درباره زندگى پس از مرگ تصورى در ذهن داشته‌اند. حتى براى آنان که در غارها زندگى مى‌کردند نيايش خرس ممکن است تصويرى معقول از تسخير ارواح بوده باشد، يا آنکه قدرت خرس‌هائى را که در شکار به‌دست مى‌آورده‌اند نشان مى‌دهد (رابرت، برايدوود، انسان‌هاى پيش از تاريخ، ترجمه اسماعيل مينوفر، ص ۱۰۸).
آنچه که در اين زمينه‌ها گفته مى‌شود بيشتر براساس حدس و گمان است زيرا اثرى که کاملاً روشنگر اين مقولات باشد به‌دست نيامده است. تنها ابزارهاى سنگى که در مقابل عوامل طبيعى مقاومت کرده و باقى مانده‌اند مى‌توانند ياور محققين انسان‌شناسى و باستان‌شناسى باشند. ابزارهاى مکشوفه با آداب و رسوم زندگى سازندگان آن آميخته‌اند و بهترين اسناد و مدارک قابل مطالعه براى سنجش شيوه زندگى و فرهنگ ديرينه مى‌باشند.
به همين سبب است که به‌نظر انسان‌‌شناسان ماقبل تاريخ و باستان‌شناسان، شناخت مختصات فرهنگى و شيوه زندگى ديرينه انسان از راه تقسيم‌بندى دوران زندگى انسان به چند دوره ابزارى امکان‌پذير است؛ مانند دوره‌هاى پارينه سنگي، ميان سنگي، نوسنگي، مفرغ و آهن اين معيارها مى‌توانند ابزارى مناسب براى اندازه‌گيرى ميزان علوم مسلط زمان باشند.
از محل فسيل‌هاى مکشوفه نخستين‌ها چنين برمى‌آيد که انسان بيشتر در مناطق گرم و جنگلى و مرطوب زندگى کرده است. اگر فسيلى در منطقه مدارى و خشک به‌دست آمده، به زعم محققين، روزگارى آن سرزمين جزء مناطق پرباران و حاصل‌خيز بوده است، که تحت تأثير تحولات زمين‌شناسى و اقليمي، امروزه به‌صورت سرزمينى خشک و فاقد مراکز تجمع انسانى درآمده است.
بيشترين آثار مکشوفه انسانى مربوط به سرزمين‌هاى جنگلى و گرم و مرطوب آفريقا و آسياى جنوب شرقى است.
پس از سپرى شدن آخرين يخبندان و افزايش گرما در مناطق بيشترى از کره زمين، کوچ دسته‌هاى انسانى به مناطق ديگر آغاز گرديد و گروهى از آنها به مناطق بلند و امن‌تر رفتند (مثل غارها و شکاف کوه‌ها) آثارى از آنها که از مبين زندگى غارنشينى است کشف گرديده است.
نحوه زندگى قديمى‌ترين نياکان انسان‌هاى نخستين بار زندگى جانوران تفاوت اندکى داشته است؛ ولى به سبب خاصيت‌هائى که در انسان تکامل يافته وجود داشته (قائم بودن، داشتن انگشتان دست و استفاده از شست در مقابل چهار انگشت ديگر)، آرام، آرام در محيط طبيعى خود نفوذ نموده و تسليم‌پذيرى مطلق را نفى مى‌کند. اين نفوذ و ترقي، حاصل کار و کوشش انسان بوده است. اهميت کار به اندازه‌اى است که گفته مى‌شود 'انسان آفريده کار است' ، ابزارسازى انسان را سبب مى‌شود و از او موجودى مى‌سازد که در ساختن خويش نقش پيدا مى‌کند و به گفته گوردون چايلد 'مى‌رود تا انسان خود را بسازد' .


همچنین مشاهده کنید