سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تطور همسرگزینی


  اشکال کهن همسرگزينى
زناشوئى رويدادى پايدار است. بنابراين، افراد از ميان مى‌روند، حال آنکه ساخت‌هاى اجتماعى که به‌کار سامان‌دهى زندگى زناشوئى آنان مشغول هستند، بر جاى مى‌مانند .
در اينجا به اختصار به بيان وضع پيشين پويش‌هاى همسرگزينى مى‌پرازيم.
شايد کهن‌ترين راه تحصيل همسر در ايران، اسارت و يغمابرى يا خريدارى يا مبادله بوده است.
رسم خريد يک دختر نه به‌قصد خدمتگزارى بلکه گاهى هم به‌منظور زناشوئى از ديرباز در ايران وجود داشته است.
زناشوئى‌هاى داد و ستدى نيز خود شکل‌هاى گوناگونى دارند. از جمله مبادلهٔ دو نامزد که نزد بوميان استراليا ديده شده و نيز مبادلهٔ خواهران به عنوان همسر در ميان دهقانان فلسطين ديده شده است.
اين رسم تا به آنجا پيش مى‌رود که در مواردى چند در جوامعى در برابر قتلى از ايلى ديگر، دخترى به‌عنوان همسر ايفاد مى‌شود. در جاهاى ديگر شيوهٔ گزينش همسر چنين است که مرد با اسب دخترى را که او نيز بر نشسته است دنبال مى‌کند و دختر مى‌کوشد تا از دست او بگريزد؛ اگر مرد در به‌چنگ آوردن او کامياب شود دختر همسر او خواهد شد.
ويژگى‌ اصلى و بارز اين گونه زناشوئى‌ها ناخشنودى دو جانبهٔ خود همسران بود. زيرا دختر تا زمان ازدواج همچون يک شيئى در مالکيٌت پدر و مادر و حتى برادر خويش قرار داشت . پسر نيز به نوبهٔ خود آزاد نبود و آنچه بيشتر اهميت داشت، در واقع منافع گروه بود. گاه جوانان را هنگام کودکى نامزد مى‌کردند؛ زيرا در خانواده‌هائى که با هم اختلاف داشتند اين وصلت مى‌توانست به کشمکش ايشان پايان دهد. ضرورت‌هاى نظام اقتصادى نيز مى‌توانست در اين امر نقش نخستينى داشته باشد. در رسم ازدواجى مانند 'لويرا' (Levirate) به‌خوبى ديده مى‌شود که جامعه مرد را مجبور مى‌کند تا بيوهٔ برادر خود را به آن سبب که وارثى نيافته و به همسرى برگزيند حتى اگر به اين کار رغبتى نداشته باشد.
چند همسرى (Polygamy) با دو چهرهٔ اصلى خود، چند شوئى (ployandry) و چندزنى (polygyny)، از ديگر شيوه‌هاى زوجيت در جهان است.
پيوندهائى هم هستند که شکل نکاح موقت دارند. زنى که با چنين شرطى ازدواج مى‌کند از حق ارث محروم است.
در کنار اين گونه وصلت‌ها که سهم احساسات شخصى در دو سوى ازدواج به کمترين اندازهٔ خود مى‌رسد، ما حتى در گروه‌هاى به اصطلاح 'نامتمدن' در امر همسرگزينى به مکانيسم‌هائى نيز برخورد مى‌کنيم که براى جوانان آزادى عمل قابل توجهى قائل هستند.
به‌طور کلى به‌جز اين آزادى‌هاى استثنائى پراکنده، در جامعه‌هاى پس‌مانده، اکثريّت 'وصلت‌هاى مصالحه‌اي' است و ازدواج امرى انفرادى نيست.
در عوض فرهنگ جديد با دگرگون ساختن ساخت خانواده آن را انسانى‌تر مى‌سازد. در ازدواج‌هاى کنوني، به‌طور کلى جزء خواست دو فرد، يعنى همان کسانى که سرنوشت آنها بر اين قرار گرفته که شريک زندگى هم باشند، خواست - هيچ کس ديگرى به حساب نمى‌آيد، از اين ديدگاه مى‌توان گفت، ازدواج تحولى شگرف يافته است.
  همسان همسرى
انسان سدهٔ بيستم، انسان‌ رها از موانع و سدهاى نيرومند است.
اين انسان با آزادى فراخ و گسترده‌اى همسر خود را برمى‌گزيند.
همسانى ميان دو فرد نه تنها آنان را به‌سوى يکديگر جذب مى‌کند، بلکه پيوند و وصلت ايشان را استوارتر مى‌سازد. به سخن ديگر، ناهمسانى ميان دو همسر، سرچشمهٔ، کشمکش‌هاى خانوادگى است.
گرچه همگونى همسران را از لحاظ صفات اجتماعي، فرهنگي، دينى و نژادى اکثريت بزرگ ‌پژوهندگان تأييد کرده‌اند، ليک در مورد توانائى‌هاى فکري، چنين همسازى و اتفاق نظرى وجود ندارد.
در برابر نظريهٔ همسان - همسرى در اين سطح، نظريهٔ ديگرى وجود دارد که براساس آن، افراد به ازدواج با کسانى تن در مى‌دهند که نيازهاى ايشان را برآورده سازند و زندگى ايشان را تکميل کنند. به عقيدهٔ مدافعان اين نظريه، اين نه شباهت و همساني، بلکه بى‌شباهتى و ناهمسانى و به‌ويژه صفات تکميل‌کننده است که افراد را به وصلت با يکديگر وا مى‌دارد.
نتيجه آنکه در يک ازدواج همسان گزيده عوامل بسيارى کارگر مى‌شوند. از جمله عوامل تعيين کننده:
- همجوارى
- تصورى از همسر آرمانى
- تصويرى از والدين و زناشوئى آن
- همسان همسرى
- نيازهاى شخصيت
از نظر 'ويژگى‌هاى اجتماعي' عواملى را به‌عنوان عامل‌هائى تعيين‌کننده پيش نهاده‌اند: خصوصيات مذهبي، پيشينهٔ خانوادگي، شيوهٔ رفتار و معاشرت در طى دورهٔ جواني، نوع تلقى در باب ازدواج، درجهٔ شرکت در زندگى اجتماعي، مناسبات با خانوادهٔ خويش.
چنين مى‌نمايد که همسان همسرى در جامعه‌هاى صنعتى جديد همچون هنجارى امر ازدواج را در ضبط خود دارد و اکثريّت قاطع پژوهش‌ها گواه اين حقيقت هستند. اين پذيرفتنى که افراد خواهان انتخاب کسى هستند که همانند خود ايشان باشد و هر قدر درجهٔ همگونى همسران بيشتر باشد، زناشوئى آنان استوارتر و پايدارتر است.
يکى از مهم‌ترين عوامل مؤثر بر گزينش همسر، عامل جغرافيائى است. شرط گزينش، وجود و تحقق امکانات ديدارى است که در چارچوب جغرافيا صورت مى‌بندد.
در تحليل عامل جغرافيا و تأثير آن بر ازدواج ملاحظه مى‌شود که نه تنها جغرافياى موجود يعنى محل کنونى زندگى بر گزينش همسر مؤثر مى‌افتد، بلکه محل تولد نيز در صورت مهاجرت و تجانس آن انسان‌ها را به‌سوى يکديگر مى‌کشاند.
در مهاجرت‌هاى بين‌المللى انسان‌هاى مهاجر در جامعهٔ جديد به‌سختى ادغام مى‌شوند. آنان معمولاً فرهنگى جزئى در درون کل فرهنگ تشکيل مى‌دهند و در همان محدوده نيز کار گزينش همسر را به انجام مى‌رسانند.
از ديدگاه گزينش همسر، جغرافيا عاملى در کنار عواملى ديگر است و هر روز نيز از سلطهٔ آن بر ارادهٔ انسان‌ها کاسته مى‌شود.
گزينش همسر نه تنها تابعى از جغرافيا است، بلکه متأثر از بسيارى عوامل ديگر است. در اين ميان ويژگى‌هاى جسمانى اعم از نژاد يا سن داراى اهميتى ويژه است.
در هر جامعه، مخصوصاٌ آنجا که رنگ پوست معيارى مهم در توزيع فرصت‌ها و امکانات اجتماعى است، نژاد تأثيرى شديد بر گزينش همسر دارد.
سن نيز در زمرهٔ عوامل مؤثر بر گزينش همسر است و چند قاعدهٔ جهانى آن بدين قرار است:
- تمايل به ازدواج زنان در سنين کمتر
- تمايل به فاصلهٔ کم و بيش زياد سنى بين زن و مرد
- افزايش فاصله و گاه شکاف سنى با ازدواج دوم مرد
- فزونى اهميت فاصلهٔ سنى و تبلور عوارض آن در جهان امروز
چنين به‌نظر مى‌رسد که فاصلهٔ وسيع سني، احتمال بروز عدم تفاهم را فزونى مى‌بخشد، اما نبايد چنين تصور کرد که هر ازدواج با فاصلهٔ سنى زن و شوهر در معرض آسيب قرار خواهد گرفت؛ در بسيارى از موارد وجود علائق مسلط (آرمان مشترک، تحصيلات بالا و مشابه و ...) چنان اثرى بر ديگر متغيرات خواهد گذارد، که پيوند زناشوئى را سخت قوام خواهد بخشيد.
در مطالعهٔ فرآيند گزينش همسر، تنها شاهد محدوده‌هاى بستهٔ جغرافيائى نيستيم، بلکه محدوده‌هاى بستهٔ اجتماعى نيز به‌چشم مى‌خورند.
چنين به‌نظر مى‌رسد که در برابر همسان همسرى تحصيلى که به‌نفع ارتقاء زن صورت مى‌بندد، در زمينهٔ همسان همسرى اجتماعي، اين مردان هستند که از طريق ازدواج ارتقاء مى‌يابند.
گشايش طبقات اجتماعى به‌سوى يکديگر و بسط طبقهٔ متوسط موجب شد تا در خلال سال‌هاى اخير شاهد ازدواج‌هاى مختلف بيشترى از ديدگاه طبقات اجتماعى باشيم.
همگونى زوجين از نظر تحصيلى در اکثر موارد (در جوامع بسته) به‌ معناى همگونى طبقاتى نيز هست. در چنين جوامعى سطح تحصيل و سطح طبقاتى در ارتباط تنگاتنگ قرار دارند.
تحصيلات معمولاً همچون شاخصى در نوع فرهنگ، انديشه و جهان‌بينى انسان‌ها است. پس سِنخيت تحصيلى به معناى تشابه ديدگاه‌ها نيز هست.
يکى از اهم متغيرها که بر گزينش همسر در جهان و در سراسر تاريخ تأثير گذارده است، اعتقادات دينى است.
امروزه مشخص شده است که اعتقادات دينى از مهم‌ترين عوامل مؤثر بر رفتار انسان‌ها است.
تأثير شگرف مذهب بر گزينش همسر مخصوصاً از آن رو است که با نوع اعتقاد، جهان‌بينى انسان‌ها مشخص مى‌شود؛ و اعتقاد مذهبى تنها در محدودهٔ روابط انسان و خداوند و حيطهٔ اعمال دينى مؤثر نيست.
هر چند نظريهٔ همسان همسرى يا تمايل انسان‌ها به گزينش همسرى داراى تناسب با سِنخيت در همهٔ زمينه‌ها، پذيرفته شده است، ليکن در قلمرو خلق و منش، بسيارى بر ناهمسان همسرى تأکيد دارند.
نظريه‌هاى همسان همسرى و ناهمسان همسرى در قلمرو مَنِش‌ها و خلق‌وخوى انسان‌ها همچنان در کنار يکديگر مطرح شوند تا روزى که نتايج متقن تحقيقات بر يکى از اين دو، صحّه گذارد.


همچنین مشاهده کنید