شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
قصهٔ باور نکردنی
پادشاهى بود، سه تا پسر داشت. دوتاش کور بود. يکى اصلاً چشم نداشت. رفتند پيش پدرشان، تعظيم و تواضع کردند، گفتند: 'اى پدر، ما خيلى دلمان تنگ شده، اگر اجازه بفرمائيد ما چند روزى به شکار برويم.' شاه به اينها اجازه داد. وقتى که اجازه گرفتند، رفتند پيش رئيس اصطبل و گفتند: 'سه تا اسب بسيار خوب به ما بده، مىخواهيم به شکار برويم.' ميرآخور گفت: 'قربان، تشريف ببريد طويلهٔ اولي، اسبهاى خوبى هست، سوار شويد.' |
آمدند توى طويله، ديدند سه تا کُره آنجا بستهاند، دو تاش چلاق بود و يکى اصلاً پا نداشت. آنها را بيرون آوردند و رفتند اسلحهخانه. به رئيس آنجا گفتند: 'به ما تفنگ بده، مىخواهيم به شکار برويم.' گفت: 'برويد داخل، هر کدام از تفنگها که دوست داريد، برداريد.' رفتند داخل، سه تا تفنگ انگليسى خوب آنجا ديدند، دو تا شکسته بود، يکى اصلاً قنداق نداشت. تفنگها را برداشتند، سوار شدند. از دروازهاى که در نداشت، رفتند به بيابانى که راه نداشت. زدند به کوهى که گردنه نداشت. آنجا، کاروانسرائى ديدند که ديوار نداشت در کاروانسرا، سه تا ديگ ديدند، دوتاش شکسته بود، يکيش اصلاً ته نداشت. هيمنطور که مىرفتند، سه تا تيرکمان پيدا کردند. دوتاش شکسته بود، يکى اصلاً زه نداشت. |
سه تا آهو پيدا کردند، با آن تيرکمانها زدند. وقتى که رسيدند بالاى سر آن آهوها، دوتاش مرده بود، يکيش اصلاً جان نداشت. به دوش کشيدند و آوردند به کاروانسرائى که ديوار نداشت. دست به کار جمع کردن هيزم و بته و چوب شدند. آهوها را پوست کندند، تيکه تيکه کردند، ريختند داخل ديگ زير ديگ را آتش کردند. استخوان اينها را پخت، گوشتش اصلاً خبر نداشت. |
تشنه شدند، بلند شدند دنبال آب گشتند. سه تا نهر آب پيدا کردند. دوتاش خشک بود، يکيش اصلاً آب نداشت. از زور تشنگى سرشان را به جويبارى گذاشتند که رطوبت نداشت، بنا کردند به مکيدن، دوتاشان ترکيد، يکى اصلاً سر برنداشت. خبر به شاه دادند که اين چه شکارى است که بچهها رفتند. شاه، غضب کرد به وزير که تو چرا گذاشتى اين بچهها تنها بروند؟ |
رفتيم بالا آرد بود، آمديم پائين خمير بود، قصهٔ ما همين بود. |
- قصه باور نکردني |
- قصههاى مشدى گلين خانم ـ ص ۳۹۳ |
- گردآورنده: ل. ب. الول ساتن |
- ويرايش: اولريش مارتسولف، آذر ميرحسينى نيتهامر، سيداحمد وکيليان |
- نشر مرکز، چاپ اول ۱۳۷۴ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد دهم، علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي) ـ نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۱ |
همچنین مشاهده کنید
- بیبی له و چیچی له
- قاطر زرنگ
- سه برادر (۲)
- علی بهانهگیر (۲)
- سبزگیسو(۲)
- گلنار و دوریش حیلهگر
- ملکمحمد و گلنار
- کچل و شیطان (۱)
- مرغ سعادت (۲)
- آبجی قورباغه
- قلعهدیوان
- بیبی چَتَنتَن
- دختری که از دهانش یاسمن و سوسن میریخت
- احمد لمتی (احمد تنبل)
- آرزو
- ماهپشانی (۲)
- خندهٔ ماهی
- مرد طماع
- پادشاه گلیمگوش
- قصهٔ رمالباشی دروغی (۲)
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران اسرائیل دولت حجاب رئیس جمهور پاکستان گشت ارشاد رئیسی دولت سیزدهم کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
سلامت کنکور عربستان سیل تهران هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی اصفهان شهرداری تهران پلیس زنان
تورم دلار خودرو قیمت خودرو قیمت دلار آفریقا قیمت طلا بازار خودرو سایپا بانک مرکزی ایران خودرو مسکن
خانواده تلویزیون مرگ ترانه علیدوستی فیلم سریال سینمای ایران موسیقی مهران مدیری
اینترنت کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
رژیم صهیونیستی غزه روسیه فلسطین جنگ غزه چین حماس طالبان ایالات متحده آمریکا اوکراین ترکیه طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی بارسلونا تراکتور باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سامسونگ ناسا الماس فیلترینگ ماه نخبگان
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن سلامت روان آلزایمر زوال عقل