یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا
غیر ممکن (۲)
قاضى خواه و ناخواه قبول کرد. دو پسرش را بوسيد و به دست مفتش سپرد. بازرس هم آنها را به خانه برد و يک نفر را براى نگهدارى از آنها اجير کرد و بعد به انجام نقشهٔ اصلى مشغول شد. |
مفتش در منزلش دو ميمون نگهدارى مىکرد که کسى از وجود آنها اطلاعى نداشت. همان روز به دنبال مجسمهساز شهر فرستاد و او را با دادن پول زياد راضى کرد که يک روزه مجسمهاى از قاضى با لباس رسمى قضاوت درست کند. مجسمه درست شد و آن را در گوشه اتاق گذاشت. بعد تمام اشياء و لوازم ديگر را از داخل اتاق برداشت، بهطورى که بهجز مجسمه چيزى باقى نماند. مفتش ميمونها را دو سه شبانهروز گرسنگى مىداد و بعد آنها را به اتاقى که مجسمهٔ قاضى در آن بود مىبرد و رها مىکرد. قبل از اين کار هم در داخل جيبها و عمامه مجسمه مقدارى خوردنى مىريخت. روز اول ميمونها مدتى اينطرف و آنطرف رفتند تا بهطور اتفاقى خوردنىها را پيدا کردند. پس از آن که اين عمل چندين بار تکرار شد ميمونها يکراست به سراغ مجسمه مىرفتند، آن را ناز مىکردند و انتظار خورنى داشتند. |
صبح روز چهلم قاضى به خانه مفتش رفت تا بچههايش را به منزل ببرد. مفتش قيافهٔ غمزدهاى به خود گرفت و گفت: 'متأسفانه اتفاق ناخوشايندى افتاده' |
قاضى دستپاچه و ناراحت پرسيد: 'چى شده؟ مريض شدهاند؟ مردهاند؟' |
مفتش گفت: 'نه. اتفاق عجيبى افتاده. متأسفانه پسرهاى شما به ميمون تبديل شدهاند.' |
قاضى مات و متحير پرسيد: 'مگر ممکن است آدم به ميمون تبديل شود؟ تو دروغ مىگوئي. حتماً بلائى سر بچههاى من آوردهاي.' بعد بناى داد و فرياد را گذاشت، بهطورى که عدهٔ زيادى از مردم شهر در آنجا جمع شدند تا ببيند چه خبر است. |
مفتش موضوع را براى مردم تعريف کرد، ولى قاضى قانع نشد و گفت: 'بايد ثابت کنى که بچههاى من ميمون شدهاند، والا هر چه ديدى از چشم خودت ديدي.' |
مفتش رو به مردم کرد و گفت: 'شما مىدانيد که ميمون يک حيوان وحشى است و با آدمهاى غريبه انس و الفتى ندارد. به شهادت خود قاضى ميمونهاى من تاکنون قاضى را نديدهاند و ايشان را نمىشناسند. حالا اگر در حضور شما پس از ديدن قاضى به طرفش رفتند و با او خوش و بش کردند قبول مىکنيد که بچههاى قاضى هستند؟' |
مردم به علامت تصديق سر تکان دادند. بعد همه در يک اتاق بزرگ جمع شدند و قاضى هم طبق معمول درصدر مجلس نشست. ميمونها که دو سه روز چيزى نخورده بودند يکراست به سراغ قاضى رفتند و به جستجوى جيبها و عمامهاش مشغول شدند. مردم اول ترسيدند. بعد تعجب کردند و بالأخره بين آنها پچپچ درگرفت که: 'ببين راست مىگويد. چهطور بچهها پدرشان را مىشناسند. استغفرالله؟ قدرت خدا را مىبيني؟' |
هر چه قاضى ميمونها را از خود دور مىکرد فايدهاى نداشت و آنها دست بردار نبودند. کسانى که حاضر بودند ناچار تصديق کردند که حرف مفتش درست است و بعد يکىيکى از آنجا رفتند. موقعى که قاضى و مفتش تنها شدند، قاضى به گريه افتاد و گفت: 'راستش را به من بگوئيد بچههاى من کجا هستند؟' |
مفتش گفت: 'مگر تا حالا دروغ گفتهام؟ خوب همينها هستند.' |
قاضى به التماس افتاد و گفت: 'ولى کدام عقل باور مىکند آدم به ميمون تبديل شود؟' |
مفتش گفت: 'الان به شما نشان مىدهم.' بعد از اتاق بيرون رفت و چند لحظه بعد با حاجى برگشت. تا چشم قاضى به حاجى افتاد، شستش خبردار شد، ولى به روى خودش نياورد.' |
مفتش از قاضى پرسيد: 'شما اين مرد را مىشناسيد؟' |
قاضى گفت: 'بلي، يکى از اهالى شهر است که هوش و حواس درستى ندارد.' |
مفتش گفت: 'اين مرد ادعا مىکند که يک جعبه پر جواهر پيش شما به امانت گذاشته و شما به او سنگريزه تحويل دادهايد.' |
قاضى گفت: 'دروغ مىگويد. چهطور ممکن است که جواهرات داخل جعبه در بسته لاک و مهر شده به سنگريزه تبديل شود؟' |
مفتش گفت: 'همانطور که بچهٔ آدم به ميمون تبديل مىشود.' |
قاضى که اين جواب دندانشکن را شنيد، فهميد که کار از کار گذشته و حاشا فايدهاى ندارد. به اين جهت همان روز جواهرات حاجى را پس داد و پسرهاى خود را صحيح و سالم از مفتش تحويل گرفت. |
- غير ممکن |
- کلاغ و سيب ـ افسانههاى محلّى قاينات ص ۲۱ |
- روايت: غلامعلى سرمد |
- انتشارات نيل ۱۳۵۲ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد نهم، علىاشرف درويشيان رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۱ |
همچنین مشاهده کنید
- خونبرف
- آه دختر کوچک بازرگان
- گاو شیرده
- شاهزاده ابراهیم و دیو
- علی لنگ (۲)
- سنگپا به سرزنان
- احمقتر از احمق
- گنجشکی که دنبال پرزورترین میگشت
- ملکمحمد که تقاص برادراش را از دختر بیرحم گرفت (۲)
- سندر و مندر(۲)
- دختر درزی (خیاط) و شاهزاده
- آرزو
- کلهپوک و عاقل و کلاغ
- حسینکُرد و فیروزه
- تونگتونگ تنها و ششتا لؤلؤ
- مکر زنان
- خرگوش و لاکپشت
- کچل و شل و مفو
- قاضیدانا
- ماهسلطان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان دولت سیزدهم گامبیا دولت حسین امیرعبداللهیان سیستان و بلوچستان انتخابات جنگ مجلس شورای اسلامی حجاب مجلس افغانستان
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما جهان مسعود اسکویی مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا انگلیس اوکراین یمن نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون