دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

پرده‌ی نو ساخت عشق، زخمه‌ی نو در فزود


پرده‌ی نو ساخت عشق، زخمه‌ی نو در فزود    کرد به من آنچه خواست، برد ز من آنچه بود
لشکر عشق تو باز بر دل من ران گشاد    گر همه در خون کشد، پشت نباید نمود
دل ز کفم شد دریغ سود ندارد کنون    سنگ پیاله شکست گربه نواله ربود
ز آتش هجران تو دود به مغزم رسید    اشک ز چشمم گشاد مایه‌ی اشک است دود
عشق چو یکسر بود هجران خوشتر ز وصل    باده چو دردی بود دیر نکوتر که زود
کشتن من یاد کن، یاد دگر کس مکن    گوش مرا مشنوان آنچه نیارم شنود
چشم سیاه تو دید دل ز برم برپرید    فتنه‌ی خاقانی است این دل کور کبود


همچنین مشاهده کنید