دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود


من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود    دل زمانه و برگ جهان تواند بود
نهان شد از من بیچاره راز محنت تو    قضای بد ز همه کس نهان تواند برد
خوش آنکه گویی چونی همی توانی نه    در این چنین سر و توشم توان تواند بود
اگر ز حال منت نیست هیچ‌گونه خبر    که حال من ز غمت بر چه‌سان تواند بود
چرا اگر به همه عمر ناله‌ای شنوی    به طعنه گویی کار فلان تواند بود
جفا مکن چه کنی بس که در ممالک حسن    برات عهد و وفا ناروان تواند بود
در این زمانه هر آوازه کز وفا فکنند    همه صدای خم آسمان تواند بود
اگر ز عهد و وفا هیچ ممکنست نشان    در این جهان چو نیابی در آن تواند بود


همچنین مشاهده کنید