سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

زنان، جنسیت و تسلط


ستمگرى فقط از راه اِعمال فشار فيزيکى انجام نمى‌گيرد. زبان ابزار مهمى براى اِعمال تسلط بر ديگران است. 'دشنام دادن به افراد' براى بى‌اعتبار و بى‌ارزش کردن مقام و موقعيت آنان است و بنابرانى جاى شگفتى نيست که به طرفداران حقوق زنان انگهاى 'افراطي' ، زنان همجنس‌گراى غير طبيعي' و 'زنان سرخورده' زده شده است. قدرت زبان براى مهار افراد را مى‌توان به گونه‌اى گسترده‌ در نظريهٔ 'گفت‌وگو' يافت که به‌گونه‌اى قابل فهم در کارها سوليز (Sue lees) در مورد جنسيت مؤنث و شيوه‌هاى مهار آن با واژه‌هائى نظير 'شلخته' و 'تنه‌لش ' ديده مى‌شود. ليز مى‌خواست نشان دهد که چگونه بحث جنسيت باعث مهار زنان مى‌گردد:
غالباً در سوابق فمينيستى به قدرت پدرسالارى و تسلط جنسيت و کار زنان اشاره مى‌شود، ولى در جهت نشان دادن چگونگى اعمال قدرت در قلمرو اجتماعى و بررسى سازوکارهاى مادى و عقيدتى که زمينهٔ اين تسلط را فراهم مى‌آورد چندان کارى انجام نگرفته است. (سوليز ۱۹۸۶)
ليز در کتاب 'جايگزيني' استدلال عمومى اوقات فراغت، در پاب‌ها يا پارتى‌ها، از نظر جنسى به گونه‌اى در مورد زنان اظهار نظر مى‌شود که مردان تحت اظهار نظرهائى قرار نمى‌گيرد. زنان مستقل که از لحاظ جنسى فعال هستند يا فکر مى‌شود اين‌طور باشند انگ‌ 'بى‌بند و بار' مى‌خورند و تحت فشار قرار مى‌گيرند که روابط پايدارى داشته باشند که به ازدواج منجر گردد. داشتن 'دوست پسر ' دايمى مشکل انگ‌هاى 'بى‌بند و بار ' و هرزه' را از بين مى‌برد و اين امکان را فراهم مى‌آورد که شخص بدون نگرانى از اينکه تحت آزار جنسى مردان ديگر قرار گيرد با خيال راحت در مجامع عمومى فعاليت‌ها شرکت جويد. آن دسته از زنان جوانى که ليز با آنها مصاحبه کرده، گفته‌اند که براى حل مسألهٔ هويت جنسى خويش به شبکهٔ در هم تنيدهٔ دوستان خويش متکى هستند، زيرا با اتکاء به دوستان مى‌توان در برابر اتهامات بى‌بند و بارى که از جهان خارج ممکن است به شخص زده مى‌شود مقاومت نمود. زناني، که فارغ‌التحصيل مى‌شوند نه فقط بايد به دنبال شغل باشند، بلکه بايند 'شوهرى دست و پا کنند' و او را براى خود نگاه دارند. براى پاره‌اى از آنان ممکن است باردارى 'راه‌حلي' ، براى بيکارى درازمدت باشد. روسپيگرى و پورنوگرافى نمونه‌هاى آشکارى از چگونگى روشن غالباً غيرقانونى جنسيت زنان به مردان مشتقاق مصرف کننده است.
از وقت و تن زنان براى خدمت به اوهام و خيالپردازى‌هاى مردان در مورد جنيست زنان استفاده مى‌شود، تازه اگر نخواهيم موارد خشونت، آزردن و تجاوز را ذکر نمائيم. گرچه روسپيگرى و پورنوگرافى را ممکن است به‌عنوان نمونه‌هاى افراطى ستمگرى مردان در نظر گرفت، زنان بايد در برابر تسلط مردان بر تن خويش و انديشه‌ها و تصورات مردان در مورد حالت زنانگى داشتن مقاومت نمايند. تحليل شيلا استکراتن (Shelia Scraton) در مورد آموزش تربيت بدنى در جست‌وجوى راه‌هائى است که ممکن است از ديد پاره‌اى دختران ورزش و فعاليت‌هاى فيزيکى در مدرسه به‌عنوان کارهائى 'غير زنانه' به شمار آيد و بنابراين نسبت به آنها مقاومت شود مدارس برا تشويق زنان جوان به مشارکت در اوقات فراغت و افزايش مهارت‌هاى دختران در زمينهٔ امور ورزشى و تفريحى چندان کارى انجام نمى‌دهند. پژوهش نشان مى‌دهد که 'شخصيت‌هاى ورزشيِ زن' اغلب به ازدواج تن در نمى‌دهند تا بتوانند به 'شغل' خودشان ادامه دهند در حالى که مفسران تلويزيونى اصرار دارند که با زنان قهرمان موفقى مصاحبه به عمل آورند که در عين حال نقش 'طبيعي' زن و مادر را ايفا مى‌کنند. براى مبارزه با اين فرضيات در مورد دو جنسى بودن، همان‌گونه که مارتينا ناوراتيلووا (Martina Navratilova) در تنيس عمل کرد، بايد از راه‌هاى اخلاقى به دفاع از زنان مستقل بپردازيم يا مسؤلان (کوته‌بين) ورزشى را ترغيب کنيم که براى قهرمانان زنى که در فعاليت‌هاى قهرمانى به نمونه‌هاى مردان نزديک مى‌شوند در خواست انجام آزمون - جنسى اجبارى بنمايند.
کارهاى فمينيستى در مورد وابستگى زنان و همبستگى آنان با اوقات فراغت را مى‌توان در طيفى از کتاب‌ها و متون فرهنگى يافت. تشکيلات رسمى داراى شبکه‌ها و مفاهيم سياسى و نتايج روشنى هستند که هم عمدى و هم غير عمدى است. اگر زنان بخواهند آزادانه از اوقات فراغت خويش لذت ببرند، بايد پاره‌اى از ويژگى‌هاى مشخص کنندهٔ زندگى مردان برايشان فراهم باشد. آنان به وقت، رهائى از انجام کارهاى کسل‌کنندهٔ روزمره، و شغل با دستمزد، نداشتن مسؤوليت‌هاى مادري، آزادى جنسيتي، اعتماد و شايستگى فرهنگى براى درگيرى در نمونه‌هاى موجود و اشکال جديد اوقات فراغت نياز دارند. در تجربهٔ زنان تقسيمات آشکارى از لحاظ سن، طبقه و نژاد وجود دارد که بايد در همهٔ تحليل‌ها مورد توجه قرار گيرد. براى نمونه، زنان جوان دورهٔ پيش از ازدواج را دوران آزادى به شمار مى‌آورند، حال آنکه پژوهش‌هاى گريفين حکايت از آن دارد که زنان جوان طبقات کارگرى به گونه‌اى فعال درگير مسألهٔ 'شوهريابي' هستند، يعنى دوست ندارند با شوهرشان روابط پايدارى داشته باشند که در جامعهٔ پدرسالارى و به علت تعلق به طبقهٔ کارگر بتوانند خود را با مشکلات ويژهٔ طبقهٔ خويش سازش دهند. نژاد هم ممکن است بر زندگى اوقات فراغت زنان جوانى که در جوامع آسيائى و سياهپوست (در انگلستان) پرورش مى‌يابند محدوديت‌هاى شديدى اعمال نمايد. زنان سياهپوستى مانند آليس واکر (Alic Walker) و بل هوکز (Bell Hooks) ستم اضافى که به علت تبعيضات نژادى بر زنان روا داشته مى‌شود را برجسته‌سازى کرده‌اند. طبقه، درآمد، و تحصيل نيز ممکن است پاره‌اى از محدوديت‌هائى که پدرسالارى بر فرصت‌هاى اوقات فراغت زنان تحميل مى‌کند را کاهش دهد.
درست به همان شکل که ساختارگرائى نمونه‌هاى مختلفى از تحليل‌هاى عمل‌گرايانه را ارائه مى‌دهد، نويسندگان فمينيست ديدگاه‌هاى متفاوتى در مورد پدرسالارى ارائه مى‌دهند. فمينيسم نشان مى‌دهد که چه‌سان زنان از لحاظ فيزيکي، اقتصادي، و توان ايدئولوژيک تقليل مى‌يابد. اوقات فراغت دربارهٔ مسائل جنسى دور مى‌زند و جنسيت را مردان تعريف مى‌کنند و از همه بدتر اينکه به‌عنوان کالائى در نظر گرفته مى‌شود که بايد به مصرف مردان برسد يا در تبليغات براى فروش ساير کالاهاى اوقات فراغت مورد استفاده قرار گيرد. از طرفي، صور ديگر فمينيسم تصدق مى‌کنند که خانواده و ازدواج صرفاً عملياتى براى ايجاد محدوديت نيست، بلکه فرصت‌ها و گزينه‌هائى براى اوقات فراغت فراهم مى‌آورد. مراقبت از کودکان نتايج و پاداش‌هائى در پى دارد که با کار با دستمزد ايجاد نمى‌شود و امکان محدودکردن وقت را به شيوه‌اى فراهم مى‌آورد که در مورد کار با دستمزد امکان‌پذير نيست.
چيزى که آشکار است اين است که دسترسى زنان به اوقات فراغت تا اندازه‌اى بستگى به ساخت و چارچوب سياست اوقات فراغت بخش‌هاى تجارى و دولتى دارد. اين به مفهوم چيزى بيش از اين است که پاره‌اى از مقامات محلى استخرهاى شنا رادر روزهاى مخصوصى 'فقط به زنان' آسيائى اختصاص دهند (اگر چه همين سياست هم جاى قدردانى دارد). اوقات فراغت و لذات زنان در طيف وسيعى از تدارک کالاهاى جمعى از طرف بخش دولتى ادغام و آميخته گرديده است. وقت زنان تابعى ست از خدمات مراقبت‌هاى بهداشتي، پشتيبانى‌هاى اضافي، محل تسهيلات تفريحى - ورزشي، تدارک شام از طريق مدرسه، نظارت، هزينه و قابل اعتماد بودن وسيلهٔ حمل و نقل خصوصى - دولتى به شکلى که در مورد مردان ايجاب نمى‌کند اين بدان علت است که مردان مى‌توانند براى سازماندهى منابع خصوصى خانگى متکى به زنان باشند (هم از لحاظ مواد و هم از نظر زماني) تا بتوانند کاستى‌هاى تدارکات بخش دولتى را جبران نمايند.
يکى ديگر از ابعاد مهم بررسى‌هاى فمينيستى اوقات فراغت کاوش راه‌هائى است که از طريق بخش‌هاى دولتي، داوطلب و خصوصى تلاش دارند باعث تقويت کليشه‌هاى فرهنگى زنان و اوقات فراغت آنان گردند. تحليل فمينيستى مى‌تواند دربارهٔ هر يک از اين بخش‌ها، و توان آنان براى افزايش اوقات فراغت زنان مطالب روشنگرانه‌اى ارائه دهد. اين بررسى‌ها نشان داده‌اند که جريانات مختلف تحليل‌هاى فمينيستى در موضع وسيعتر سوسياليست فمينيستى بيش از حد جلو رفته (ديدگاه ضد فمينيستي) يا به علت دستاوردهاى زنان ديگر محلى از اعراب ندارد (ديدگاه‌هاى غيرفمينيستي). همچنين بحث‌هائى در مورد دوران بعد از مدرنيسم دربارهٔ اختلاف و تنوع تجربيات زنان و مقاومت نسبت به ادعاهاى مواضع پسافمينيستى ابراز گرديده است (اسکراتن ۱۹۹۴).


همچنین مشاهده کنید