پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

با رقیب آمدی به محفل من


با رقیب آمدی به محفل من    برق غیرت زدی به حاصل من
جان به آسانی از غمت دادم    وز تو آسان نگشت مشکل من
جانم از تن سفر نمی‌کردی    گر نمی‌رفتی از مقابل من
کینم انداختند در دل تو    مهرت آمیخت در دل من
تشنه‌ی آب زندگی بودم    خاک می‌خانه گشت منزل من
شوق زخم دگر به جان دارد    دل مجروح نیم بسمل من
خنجری زد به سینه‌ام قاتل    که فزون ساخت حسرت دل من
قابل تیغ او شدم آخر    کار خود کرد بخت مقبل من
می‌دهد جان فروغی از سر شوق    هر که بیند جمال قاتل من


همچنین مشاهده کنید