پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تاریخچه منطقه (۲)


در سال ۱۵۰۷ميلادى آلبوکرک، درياسالار پرتغالى با ۷ کشتى و صدها مرد جنگي، پس از تصرف مسقط در حاشيه جنوب شرقى درياى عمان و چند بندر ديگر در اين ناحيه به‌سوى جزيره هرمز حرکت کرد و از امير هرمز و جزيره کيش خواست که سر تسليم فرود آورند و چون اين تقاضا پذيرفته نشد، هر دو جزيره زير رگبار توپخانه پرتغالى‌ها، تحت سلطه بيگانگان قرار گرفت.
پرتغالى‌ها تا ظهور دوباره در کيش حضور داشتند و طبعاً جزء ويراني، بر جاى نگذاشتند تا آنکه شاه‌عباس صفوى پس از پايان جنگ با دولت عثماني، فراغتى به‌دست آورد و بحرين، هرمز و جزيره کيش را از پرتغالى‌ها باز ستاند. گفته مى‌شود که مردم محلى نيز در پايان دادن به سيطره خارجى‌ها نقش عمده‌اى داشتند و از 'مير مهنا' رئيس يا حاکم محلى بندر ريگ و نواحى بوشهر، نام مى‌آورند، که براى قطع ايادى خارجى زحمت بسيار زيادى کشيده و به اتهام قدرت نظامى آنها سود رسانده است.
اين اقدامات، گرچه دامنه سيادت ايران را در منطقه استوارتر کرد، اما متأسفانه نتوانست موجبات رونق مجدد کيش را فراهم آورد و اين وضعيت در تمام طول دوره قاجاريه نيز ادامه داشت. در دوره ناصرالدين شاه جزيره کيش آنچنان بى‌قدر و منزلت شده بود که شاه قاجار آن را به‌صورت درازمدت به ميرزا ابراهيم قوام‌الملک اجاره داد و او نيز به ۲۵ هزار تومان، ملک خود را به محمدرضا خان سطوت الممالک واگذار کرد.
در نيمه اول دوران پهلوي، اوضاع داخلى بيش از آن آشفته بود براى ارزيابى مجدد موقعيت جزيره کيش و استفاده از قابليت‌هاى استراتژيک آن پديد آيد. اما در نيمه دوم سلطنت پهلوي، تحولات اقتصادى جهانى و منطقه‌اى بار ديگر جزاير ايرانى خليج فارس را به دايره توجه کشاند و در آغاز دهه ۴۰ دکتر منوچهر اقبال، وزير نفت وقت مأموريت يافت که اين جزيره را از ورثه سطوت‌الممالک خريدارى کند. اين کار انجام گرفت و در سال‌هاى پايانى دهه ۴۰، پس از آنکه موقعيت ممتاز توريستى کيش مورد توجه کارشناسان خارجى واقع شد برنامه‌هاى جدى‌ترى براى بهره‌گيرى از جزيره کيش به مرحله اجراء درآمد، که البته منافات بسيار با پيشينه تاريخى اين جزيره به‌عنوان مرکز تبادل کالاى منطقه داشت و بيشتر بر معيارهاى غربى بهره‌بردارى از چنين جزايرى استوار بود. بر همين مبنا، سرمايه‌گذارى‌هاى دولت در جزيره بيشتر با اين هدف صورت گرفت که محل استراحت و خوشگذرانى مناسبى از نوع مونت کارلو و لاس و گاس، براى سرمايه‌داران منطقه وسياحتگران خارجى در جزيره کيش به‌وجود آيد.
جزيره کيش داراى پيشينه تاريخى نسبتاً روشن و مدونى است. مورخان درباره آنچه که در گذشته در جزيره و مناطق اطراف آن رخ داده است، مطالب فراوانى نوشته‌اند که ذکر آنها در اين مبحث مقدور نيست. اين نوشته‌ها در جمع حکايت از آن دارد که جزيره کيش مدت‌هاى طولانى مرکز تجارت منطقه بوده و جنگ‌هاى بسيار بر سر تصاحب آن رخ داده است. اين جزيره بخشى از راه دريائى ابريشم بوده که کالاى چين و آسياى جنوب شرقى را به نيمکره غربى انتقال مى‌داده است. 'ابن خرداد به' مورخ معتبر قرن سوم هجرى و صاحب سفرنامه‌هاى متعدد در عباراتى کوتاه موقعيت گذشته جزيره را تشريح کرده است. او مى‌گويد: 'نيم ميل مربع است و سکنه ندارد' . آن را بين ابرون و کيس ذکر مى‌کند که بايد از هرکدام هفت فرسنگ فاصله داشته باشد. تماشک 'خين' را نام ديگر کيش مى‌داند و به سياحى به نام کمپفثورن استناد مى‌کند که آن را به‌صورت 'خين' ضبط کرده است وى در واقعيت وجود جزيره‌اى خاص به نام خين ترديد دارد و يا مى‌پذيرد که کناره صخره‌اى و کم عمق سمبرون از قرون وسطى به اين طرف نشست کرده است. اما توضيح ديگر مطلب را روشن مى‌کند. چنين پيدا است که 'ابن خرداد به' کيس را به جاى خين گرفته است. هرگاه به تبعيت از او فاصله جزيره لاوان را تا ابرون، هفت فرسنگ بدانيم، باز هفت فرسنگ ديگر از آنجا تا کيس باقى مى‌ماند. آنگاه بايد خين را بين کيس و جزيره بنى کاوان جستجو کرد، شايد در فرور، و رقمى که براى مسافت جزيره بنى کاوان ذکر شده به همين ترتيب بيشتر با واقعيت وقف مى‌دهد.
جزيره کيس، همچنين قيس با کيش امروزى مطابق است. 'ابن خرداد به' ارقام زير را به‌دست مى‌دهد: 'بزرگى جزيره به چهار فرسنگ بالغ مى‌شود، نخلستان، مزارع غله و مواشى در آن وجود دارد، در اينجا براى دست‌يافتن به مرواريدهاى ممتاز غواصى مى‌کنند' . نکته‌اى در نسخه خطى ابن حوقل (قرن چهارم هجري) محفوظ در پاريس، طول ساحل مخصوص صيد مرواريد را در خليج فارس آشکار مى‌سازد. 'از بحرين تا کيش (و دورتر) تا قلهات مرواريد صيد مى‌شود' از اين مفصل‌تر اظهارات جغرافى‌دانان بعدى است که در زمان آنها سيراف ديگر وجود نداشت و قيس تا اندازه‌اى جاى آن را گرفته بود.
ياقوت (قرن هفتم هجري) مى‌گويد: 'قيس که همچنين کيش ناميده مى‌شود، جزيره‌اى است در درياى عمان وسعت آن به چهار فرسنگ بالغ مى‌شود. شهرى است خوب ديدار با باغ‌ها و عمارات ممتاز مقر امير دريا، فرمانرواى عمان که دو سوم عايدات بحرين هم متعلق به او است، در همين جا است. کشتى‌هاى عازم هندوستان در اينجا لنگر بر مى‌دارند. خاک و کوهستان فارس از اينجا به وضوح رؤيت مى‌شود. ادعا مى‌کنند که فاصله بين جزيره و خشکى فقط چهار فرسنگ است. من چند بار اين موضوع را ديده‌ام. اهالى آب آشاميدنى را از چاه‌هاى جزيره تأمين مى‌کنند. اما مع‌هذا مردم محتشم، آب‌انبارهاى بسيارى دارند تا آب باران را جمع کنند. در جزيره بازارهائى است و همچنين مزارع غله. شاه در پيش سلاطين هند از نفوذ و حيثيت بسيار برخوردار است، آن هم به علت سفاين تجارى بسيار و کشتى‌هاى شراعى سريع‌السير آن، از فارسيان است و از لحاظ ظاهر و جامه او به سلاطين سلسله آل بويه شباهت دارد. اسبان اصيل عربى فراوانى و ثروت سرشار دارد؛ در آنجا نيز مانند بسيارى از جزاير دور و بر آن مرواريد صيد مى‌شود و تمام اين جزاير در تملک امير کيش است. در آنجا مردان فاضل آراسته و فقها و زهّاد شايسته بسيارى ديدم' .
از گزارش قزوينى (قرن هشتم) مى‌توان مطالب زير را که تا به حال از طرف کس ديگر ذکر نشده استخراج کردند: 'شهر داراى حصار و دروازه است، کشتى‌هاى هنديان و فارسيان از اينجا لنگر بر مى‌گيرند بندرى است محل خالى کردن بار و بارگيرى کشتى و همچنين محل خريد عرب‌ها و بيگانگان، از اينجا هر کالاى قيمتى که در هندوستان وجود دارد صادر مى‌شود' . که حکايت از رونق تجارت در منطقه در سال‌هاى دور دارد.
درباره نام قديمى کيش اختلاف‌نظر فراوانى ميان مورخان وجود دارد، اما شواهد نشان مى‌دهد، که همه بر همين جزيره که امروزه 'کيش' ناميده مى‌شود، ارزش داشته‌اند. در بيشتر فرمان‌هاى فارسي، معناى کيش را 'تيردان' يا 'ترکش' ذکر کرده‌اند در برهان قاطع که يکى از معتبرترين فرهنگ‌هاى موجود به شمار مى‌آيد گفته مى‌شود 'چون بر بلندى‌هاى اطراف جزيره برآيند، مانند تيرى که در ترکش باشد، به‌نظر مى‌آيد' .. برخى از فرهنگ‌نويسان نيز 'قديس' را عربى شده واژه کيش تلقى کرده‌اند.


همچنین مشاهده کنید