دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

سر بگذرانم از سر گردون به گردنی


سر بگذرانم از سر گردون به گردنی    گر بگذرد به خاطر او یاد چون منی
تا در دلم خیال رخ او قرار یافت    مسکین دلم قرار ندارد به مسکنی
میلم به باغ بود، دلم گفت: دیده گیر    سروی نشسته بر لب جویی و سوسنی
گر مرغ زیرکی به هوای دگر مرو    بهتر ز کوی دوست نباشد نشیمنی
ای مدعی، چو خوشه مرا سرزنش مکن    برده به باد عشق اگرت هست خرمنی
وی دل که سینه را سپر غصه کرده‌ای    پیکان عشق را به ازین ساز جوشنی
جانا، به خود نگاه کن و حال ما ببین    گر جان ندیده‌ای که جدا گردد از تنی
یک شهر دشمنند مرا وز بهر تست    گو: جوجرم کنید که بر من به ارزنی
گر داشتی دلم به زر و سیم دسترس    هر دم در آستین تو می‌ریخت دامنی
سیلی‌زنان سزد که برونش کنی ز در    گر پیشت آفتاب به تابد به روزنی
مرد اوحدی ز عشق و نگفتی: دریغ بود    ماتم، نگاه کن، که نیرزد به شیونی


همچنین مشاهده کنید