دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

داغ بر دست خود آن شوخ چو در صحبت سوخت


داغ بر دست خود آن شوخ چو در صحبت سوخت    غیر در تاب شد و جان من از غیرت سوخت
صورت شمع رخش بر در و دیوار کشید    کلک نقاش دل خلق به این صورت سوخت
خواستم پیش رخش چهره بشویم به سرشک    آب در دیده‌ام از گرمی آن طلعت سوخت
غیر را خواست کند گرم زد آتش در من    هر یکی را به طریق دگر از غیرت سوخت
ذوق کردم چو شب آمد به وثاق تو رقیب    که مرا دید به پهلوی تو و ز حسرت سوخت
شعله‌ی آتش سودای رقیبم امشب    گشت معلوم زداغی که به آن رحمت سوخت
محتشم یافت که فهمیدی و خاطر خوش یافت    غیر کم حوصله چون داغ پی غیبت سوخت


همچنین مشاهده کنید