دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

رندان همه جمعند در این دیر مغانه


رندان همه جمعند در این دیر مغانه    درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه
خون ریزبک عشق در و بام گرفته‌ست    و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه
یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم    از پرده برون رفته همه اهل زمانه
آن جنس که عشاق در این بحر فتادند    چه جای امان باشد و چه جای امانه
کی سرد شود عشق ز آواز ملامت    هرگز نرمد شیر ز فریاد زنانه
پر کن تو یکی رطل ز می‌های خدایی    مگذار خدایان طبیعت به میانه
اول بده آن رطل بدان نفس محدث    تا ناطقه‌اش هیچ نگوید ز فسانه
چون بند شود نطق یکی سیل درآید    کز کون و مکان هیچ نبینی تو نشانه
شمس الحق تبریز چه آتش که برافروخت    احسنت زهی آتش و شاباش زبانه


همچنین مشاهده کنید