دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ناگه از میکده فغان برخاست


ناگه از میکده فغان برخاست    ناله از جان عاشقان برخاست
شر و شوری فتاد در عالم    های و هویی ازین و آن برخاست
جامی از میکده روان کردند    در پیش صد روان، روان برخاست
جرعه‌ای ریختند بر سر خاک    شور و غوغا ز جرعه‌دان برخاست
جرعه با خاک در حدیث آمد    گفت و گویی از میان برخاست
سخن جرعه عاشقی بشنید    نعره زد و ز سر جهان برخاست
بخت من، چون شنید آن نعره    سبک از خواب، سر گران برخاست
گشت بیدار چشم دل، چو مرا    عالم از پیش جسم و جان برخاست
خواستم تا ز خواب برخیزم    بنگرم کز چه این فغان برخاست؟
بود بر پای من، عراقی، بند    بند بر پای چون توان برخاست؟


همچنین مشاهده کنید