یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

این گره کز تو بر دل افتادست


این گره کز تو بر دل افتادست    کی گشاید که مشکل افتادست
ناگشاده هنوز یک گرهم    صد گره نیز حاصل افتادست
چون نهد گام آنکه هر روزیش    سیصد و شصت منزل افتادست
چون رود راه آنکه هر میلش    ینزل‌الله مقابل افتادست
چونکه از خوف این چنین شب و روز    عرش را رخت در گل افتادست
من که باشم که دم زنم آنجا    ور زنم زهر قاتل افتادست
هست دیوانه‌ای علی الاطلاق    هر که زین قصه غافل افتادست
عقل چبود که صد جهان آتش    نقد در جان و در دل افتادست
فلک آبستن است این سر را    زان بدین سیر مایل افتادست
همچو آبستنان نقط بر روی    می‌رود گرچه حامل افتادست
نیست آگاه کسی ازین سر ازانک    بیشتر خلق غافل افتادست
قعر دریا چگونه داند باز    آن کسی کو به ساحل افتادست
گر رجوعی کند سوی قعرش    گوهری سخت قابل افتادست
ور کند حبس ساحلش محبوس    در مضیق مشاغل افتادست
هست در معرض بسی گرداب    هر که را این مسایل افتادست
خاک آنم که او درین دریا    ترک جان گفته کامل افتادست
هر که صد بحر یافت بس تنها    قطره‌ای خرد مدخل افتادست
جان عطار را درین دریا    نفس تاریک حایل افتادست


همچنین مشاهده کنید