پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟
|
همچنین مشاهده کنید
- دلا، زین بدایت چه دیدی؟ بگوی
- عاشقان درد کش را دردی میخانه ده
- مرا سر بلندی ز سودای اوست
- ای آنکه پیشهی تو بجز کبر و ناز نیست
- با زلف او مردانگی باد صبا را میرسد
- به دشمنان نتوان رفت و این شکایت کرد
- گفتم: از عشق توسرگشته چو گویم، تو چه گویی؟
- او شوی چو خود را تو از میانه بر گیری
- آمد نسیم گل به دمیدن ز چپ و راست
- در وفا داری نکردی آنچه میگفتی تو نیز
- به خرابات گرو شد سر و دستار مرا
- دلم ز هر دو جهان مهر پروریدهی تست
- بخوابم دوش پرسیدی، ببیداری چه میگویی؟
- وه! که امروز چه آشفته و بیخویشتنم
- او را که در سماع سخن نیست حالتی
- دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
- بی تو نکردیم به جایی نشست
- من بدین خواری و این غربت از آن راه دراز
- در فراق تو مرا هیچ نه خوردست و نه خفت
- عرق چو از رخت، ای سرو دلستان، بچکد