یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نبیذ پیش من آمد به شاطی برکه


نبیذ پیش من آمد به شاطی برکه    به خنده گفتم: طوبی لمن یری عکه
خوشم نبیذ و خوشا روی آنکه داد نبیذ    خوشم جوانی و این بوستان و این برکه
من و نبیذ و به خانه درون سماع و رباب    حسود بر در و بسیار گوی در سکه
مرا تو گویی می‌خوردنست اصل فساد    به جان تو که همی‌آیدم ز تو ضحکه
اگر فساد کند هر که او نبیذ خورد    بسا فساد که در یثربست و در مکه
ور این فساد ز من دست باز دار و برو    که نیست با تو مرا نی نکاح و نی شرکه
چرا نبیذ حرامست و هست سرکه حلال    نه هم نبیذ بود ابتدا از آن سرکه؟
نبیذ تلخ چه انگوری و چه میویزی    سپید سیم چه با سکه و چه بی‌سکه
کجا نبیذست آنجا بود جوانمردی    کجا نبیذست آنجایگه بود برکه


همچنین مشاهده کنید