دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

کار من شکسته بسامان رسید باز


کار من شکسته بسامان رسید باز    درد من ضعیف بدرمان رسید باز
شاخ امید من گل صد برگ بار داد    مرغ مراد من بگلستان رسید باز
از بارگاه مکرمت عام خسروی    تشریف خاص بین که بدربان رسید باز
آدم که آب کوثرش از دیده رفته بود    چون گل به صحن گلشن رضوان رسید باز
دیوان کنون حکومت دیوان کجا کنند    کانگشتری بدست سلیمان رسید باز
یکساله ره ز طرف چمن دور بود گل    لیکن بکام دوست ببستان رسید باز
یعقوب کو به کلبه احزان مقیم بود    نا گه بوصل یوسف کنعان رسید باز
بی تاج مانده بود سرتخت سلطنت    و اکنون چه غم که سنجق سلطان رسید باز
ای دل مباش طیره که جانم ز تیرگی    همچون خضر بچشمه‌ی حیوان رسید باز
چندین چه نالی از شب دیجور حادثات    روشن برآ که صبح درفشان رسید باز
خواجو مسوز رشته‌ی جان را ز تاب دل    کان شمع شب فروز به ایوان رسید باز


همچنین مشاهده کنید