دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا


ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا    بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا
لبت به خون دل عاشقان خطی دارد    غبار چیست دگر باره در میانه‌ی ما
مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه    و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا
کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد    که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما
ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست    که زنگیان سیاهش نمی‌کنند رها
دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست    بلی همیشه پریشانی آورد سودا
عبید وصف دهان و لب تو میگوید    ببین که فکر چه باریک و نازکست او را


همچنین مشاهده کنید