چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو


تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو    علم الله که جان من چه کشید از جفای تو
گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من    بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو
ز غمت گرچه خسته‌ام، کمر مهر بسته‌ام    دل از آن بر گسسته‌ام که گذارم وفای تو
دلت از مهر گشته شد غمم از حد گذشته شد    چکنم چون نوشته شد به سرم بر قضای تو
چو جهانی به خاصیت تو و وصل تو عاریت    نزند لاف عافیت دل کس در بلای تو
نیت آن همی کنم که تو را جان فدی کنم    به جهان این ندی کنم که سرم با دو پای تو
همه رنجی به سر برم چو به کوی تو بگذرم    همه خشمی فرو خورم چو ببینم رضای تو
تن اگر زیان کند لب تو کار جان کند    دل خاقانی آن کند که بود حکم و رای تو


همچنین مشاهده کنید