شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

کار من اینست که کاریم نیست


کار من اینست که کاریم نیست    عاشقم از عشق تو عاریم نیست
تا که مرا شیر غمت صید کرد    جز که همین شیر شکاریم نیست
در تک این بحر چه خوش گوهری    که مثل موج قراریم نیست
بر لب بحر تو مقیمم مقیم    مست لبم گر چه کناریم نیست
وقف کنم اشکم خود بر میت    کز می تو هیچ خماریم نیست
می‌رسدم باده تو ز آسمان    منت هر شیره فشاریم نیست
باده‌ات از کوه سکونت برد    عیب مکن زان که وقاریم نیست
ملک جهان گیرم چون آفتاب    گر چه سپاهی و سواریم نیست
می‌کشم از مصر شکر سوی روم    گر چه شتربان و قطاریم نیست
گر چه ندارم به جهان سروری    دردسر بیهده باریم نیست
بر سر کوی تو مرا خانه گیر    کز سر کوی تو گذاریم نیست
همچو شکر با گلت آمیختم    نیست عجب گر سر خاریم نیست
قطب جهانی همه را رو به توست    جز که به گرد تو دواریم نیست
خویش من آنست که از عشق زاد    خوشتر از این خویش و تباریم نیست
چیست فزون از دو جهان شهر عشق    بهتر از این شهر و دیاریم نیست
گر ننگارم سخنی بعد از این    نیست از آن رو که نگاریم نیست


همچنین مشاهده کنید