دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

در مدح امیر علاء الدین اسحاق


خاص سلطان علاء دین اله    میر اسحاق صدر مجلس شاه
آسمانیست آفتابش رای    آفتابیست آسمانش گاه
آن بلنداختری که پیش درش    خاک روبند اختران به جباه
آنکه با عزمش آسمان عاجز    وانکه با رایش آفتاب سیاه
همتش فتنه را گشاده کمر    حشمتش چرخ را نهاده کلاه
قدرش از قدر آسمان برتر    علمش از راز اختران آگاه
قهر او قهرمان شرع رسول    پاس او پاسبان دین اله
باز با پاس دولتش تیهو    شیر با طوق طاعتش روباه
آنکه از رای روشنش بگزارد    نور خورشید وام سایه‌ی چاه
وانکه با چتر دولتش آموخت    عکس مهتاب شکل خرمن ماه
خشم او از فلک برآرد گرد    حکم او بر قضا ببندد راه
صحن درگاه دولتش را هست    گنبد چرخ کمترین درگاه
ای ز جمشید برگذشته به ملک    وی ز خورشید برگذشته به جاه
شب ادبار حاسدت را نیست    در ازل هیچ بامداد پگاه
سمر رسم تست در اقوال    شکر شکر تست در افواه
شد مطیع ترا زمانه مطیع    شد سپاه ترا ستاره سپاه
زین سپس در حمایت عدلت    طاعت کهربا ندارد کاه
دست اقبال آسمان نکشد    برتر از درگه تو یک درگاه
چرخ تا در پناه دولت تست    عالمی را شدست پشت و پناه
جز به درگاه عالی تو فلک    ننبشتست عبده و فداه
جز به عین رضا همی نکند    دیده‌ی روزگار در تو نگاه
هست بر وقف‌نامه‌ی ملکت    نه سپهر و چهار طبع گواه
خشم و خصم تو آتشست و حریر    مهر و کین تو طاعتست و گناه
لطف تو دست اگر دراز کند    دست قهر اجل شود کوتاه
بدماند ز شعله‌ی آتش    فتح باب کف تو مهر گیاه
در هنر خود چنین بود که تویی    بشری لا اله الا الله
ای به تو زنده سنت پاداش    وی به تو تازه رسم بادافراه
بنده از شوق خاک درگه تو    بر سر آتش است بی‌گه و گاه
بپذیرش که بنده‌ی تو سزد    او و پیوستگان او پنجاه
پیش تختت بود چو سرو به پای    تا کند چون بنفشه پشت دوتاه
گیرد از دیگران کناره چو رخ    صدرها گر بدو دهند چو شاه
تاکند اختلاف گردش چرخ    نقش بی‌رنگ روزگار تباه
هرکه چون چرخ نبودت خواهان    روزگارش مباد نیکوخواه
تابعت باد یار شادی و عز    حاسدت باد جفت ناله و آه
در نفسهای دشمنت تضمین    هر زمان صدهزار وا اسفاه
امر و نهیت روان چو حکم قضا    بر نشابور ومرو و بلخ و هراه


همچنین مشاهده کنید