|
اينکه مطالعات اجتماعى از چه زمانى شروع شده، بهدرستى معلوم نيست اما مىتوان گفت که اولاً، به اعتبار خردمند بودن انسان و ثانياً، با تطورى که در امور زندگى بشر حاصل گرديده، مىتوان به اين نتيجه رسيد که فکر بشر از ديرزمانى است که در راه بهبود و بهتر ساختن اوضاع و احوال زندگى خود بوده و در راه اصلاح آنها اقدام کرده است. بهعنوان نمونه: اسناد و منابع تاريخى که از حدود هزار سال قبل از ميلاد مسيح در کشورهاى متمدن قديم چون: مصر، بابل و... باقى مانده است، نشان مىدهد که اينگونه کشورها داراى نهاد و سازمانها، آداب و رسوم و قوانين و مقرراتى گوناگون و پيچيدهاى بودهاند. مثلاً قانون 'حامورابي' نشان مىدهد که:
|
|
خانواده، ازدواج و روابط زن و مرد چگونه بوده، کودکان چگونه پرورش مىيافتند. اقتصاد، طرز معيشت، معاملات و داد و ستد آنها چگونه صورت گرفته و توسعه و حدود اقتصاد آنها تا چه اندازه بوده است. دين آنها چگونه بوده و به خدايان چه سهم و نصيبى مىدادند. حاکميت آنها چگونه بود و رئيس قوم چه قدرتى داشت و... البته اينگونه شواهد، اطلاعات مستقيمى دربارهٔ جامعه به آنها نمىدهد اما بهطور غيرمستقيم مىتوان دريافت که اوضاع و احوال آنها چگونه بوده است.
|
|
بدين جهت مىتوان گفت که هزاران سال است که انسان دربارهٔ خود و اجتماع و گروههائى که در آن زندگى مىکرده به مطالعه و تفکر پرداخته است و از همان هنگام که خود را با طبيعت و عالم خلقت مواجه يافت، همواره درصدد بوده است که به امور مربوط به حيات اجتماعى بپردازد. ولى براى حصول و تطور هر علم شرايط و عواملى مانند وجود سوابق و مواريث تاريخى در زمينه حکمت و معرفت و محيط مناسب براى تفکر اجتماعى لازم است. بايد گفت که اين شرايط براى نخستين بار از قرن ششم قبل از ميلاد در يونان آغاز گرديد و در آنجا بود که محيط مساعد و آمادهاى براى نشو و ارتقاء چنين تفکراتى فراهم آمد.
|
|
يونانيان معتقد بودند که احکام عالم هستي، قوانين و سنتهاى حاکم بر طبيعت و اجتماع براى بشر از امور لاينحل نيست و ذهن آدمى از فهم و دريافت قضايا عاجز نمىباشد.
|
|
'هرودوت' مورخ و پدر تاريخ غرب که در اوايل قرن پنجم قبل از ميلاد مىزيست در ضمن مسافرتهاى متعدد خود به جمعآورى اطلاعات وسيعى از آداب و رسوم، قوانين و سنن و مذهب ملل مختلف پرداخت و آنها را در اثر معروف خود، به نام 'تاريخ نبردهاى يونانيان و ايرانيان' ارائه داد. بههمين جهت او را پدر اطلاعات اجتماعى و تاريخى شناختهاند.
|
|
کتاب او همچنين حاوى اسناد و مدارکى درباره زندگى اجتماعى ملتهائى است که جزء دنياى يونان محسوب مىشدند.
|
|
بهعنوان نمونه هرودوت نشان مىدهد که چگونه تشکيلات اجتمامى مصري، متأثر از عقايد مذهبى آنان بوده و همچنين سلسله مراتب خدايان آنها شبيه به سلسله مراتب افراد جامعه است و معتقد بودند زندگى پس از مرگ نيز امتداد زندگى برروى زمين مىباشد. بههمين جهت قسمت زيادى از فعاليتهاى فکرى و علمى آنها صرف سازندگى براى دنياى ديگرى از قبيل ايجاد آرامگاههاى مخصوص و تهيه و تدارک خوراک و پوشاک و موميائى کردن مردگان بوده است.
|
|
|
سقراط در جلب توجه انديشمندان درباره زندگى انسان و تکاليف او و لزوم خودشناسى سهمى بهسزا داشت و گفتهٔ او که 'انسان خود را بشناس' معرف اشتياق و انگيزهاى است که بشر را بهسوى علوم انسانى و اجتماعى که در حقيقت نوعى خويشتنشناسى است سوق داده است.
|
|
| بقراط (حدود ۴۶۰ تا حدود ۳۷۶ ق.م)
|
|
بقراط طبيب بزرگ يونان کوشيد تا کيفيت تأثير محيط را در تن و جان بشر مورد مطالعه درآورد.
|
|
|
اينان نخستين کسانى بودند که به مسائل اجتماعى پرداختند و براى اولين بار، سازمانها، آداب و رسوم و عادات دوران خود را با شيوه خاصى که عبارت از صناعات، مجادله، مناظره و خطابه بود موردنظر قرار دادند و علاوه بر نظامهائى که در يونان قرن پنجم قبل از ميلاد وجود داشت به جستجوى اصول و قواعد حقوقى ديگرى برآمدند.
|
|
سوفسطائيان براى مردم خواهان آزادى و تساوى بيشترى بودند. آنها اولين متفکرانى هستند که بين طبيعت و قوانين طبيعى و مقررات و نهادها و آئيننامهها و قانونهاى وضعى انسان فرق نهادند.
|
|
'پروتاگوراس' (Protagoras)، فيلسوف سوفسطائى گفت که 'انسان مقياس و معيار همه چيز است' .
|
|
در نيمه دوم قرن پنجم (۴۶۰-۳۹۵ ق.م) يک جوان يونانى بهنام 'توسيديد' (Thucydide)، با نقادى بيشترى به پيدا کردن علت وقايع تاريخى علاقه نشان داد و خصوصيات هر ملت را جستجو کرد.
|
|
اين مورخ بزرگ و نامى در کتاب خود بهنام 'تاريخ جنگهاى پلوپونز' علاوه بر نقل وقايع تاريخى به تحليل اوضاع اجتماعى که منجر به شکست يونانيان از اسپارتىها شد، پرداخته است.
|
|
'توسيديد' در اين اثر نه تنها بهشرح حوادث و وقايعنگارى و گفتار درباره افراد بزرگ بسنده نکرده، بلکه کوشش و مجاهدت ورزيده تا به استدلال و علتيابى پديدههاى تاريخى بپردازد.
|