دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

بُعد صنعتی(۲)


بنابراين طبق تعريف بازديد بازده نمادين رسانه‌ها و نيز ويژگى‌هاى خاص مخاطبان را در اين رويکرد (بررسى اقتصاد سياسى رسانه‌ها) لحاظ کرد. ارتباط اين ديدگاه با اصل گسترهٔ عمومى اکنون بهتر آشکار مى‌شود:
- آرمان عمومى ايجاد يک نظام ارتباطى به‌شکل فضاى فرهنگى همگانى که [براى عموم مردم] باز، متنوع و قابل‌دسترسى باشد، معيار بنيادينى به‌دست مى‌دهد که طبق آن اقتصاد سياسى عملکرد نظام‌هاى موجود را مورد سنجش قرار داده و به طراحى نظام‌هاى جايگزين مى‌پردازد (Golding and Murdock, 1991:22).
بنابراين به‌جاى عزيمت نظرى از مفهوم مخاطبان مختار، 'اقتصاد سياسى ــ‌با رويکردى انتقادى‌ــ کار خود را با مجموعهٔ روابط اجتماعى و بازى قدرت آغاز مى‌کند' (۱۹۹۱:۱۸). اين مجموعهٔ روابط اجتماعي، سلسه مراتب اجتماعى - فرهنگي، مادى و سياسى حاکم بر جامعهٔ مخاطبان را دربر مى‌گيرد: اقتصاد سياسى رسانه‌ها توجه خود را بر دسترسى متفاوت مخاطبان به‌انواع مختلف توليدات رسانه‌اى معطوف مى‌سازد زيرا اين تفاوت و تفارق در دسترسى به رسانه‌ها اساساً ناقض اصل شهروندى و مردم‌سالارى است. گولدينگ و مرداک در آثار ديگرى (Golding 1990; Murdock and Golding 1989; Murdick 1990; Murdick 1992) از همين ديدگاه استفاده کرده‌اند تا نشان دهند که نابرابرى شهروندان در دسترسى به فرهنگ و اطلاعات رسانه‌اى براى مردم‌سالارى زيان‌بار است. لودزياک (۱۹۸۶) از ديدگاه ديگرى به‌همين موضوع پرداخته است. وى مى‌گويد قدرت تلويزيون هرگز صرفاً به واسطهٔ ايدئولوژى متن، فهم نخواهد شد بلکه بايد قدرت واقعى اين رسانه را در زمينهٔ وسيع‌ترى جستجو کنيم، زمينه‌اى که در آن شناخت موقعيّت اجتماعى مخاطبان و روابط قدرت درون کليّت جامعه امکان‌پذير باشد.
گولدينگ و مرداک به‌درستى از برخى گرايش‌هاى موجود در مطالعات فرهنگى که بعد اقتصاد سياسى را حذف يا در حاشيه قرار مى‌دهند، انتقاد مى‌کنند. اما نبايد از انتقاد اينان نتيجه بگيريم که تنها پرسش‌هاى شايستهٔ طرح، پرسش‌هاى اقتصاد سياسى هستند، بلکه نتيجه‌گيرى درست آن است که پرسش‌ها مطلقاً نبايد از ذهن محقق دور بمانند يا کم‌رنگ جلوه کنند (نگارنده رابطهٔ بين مطالعات فرهنگى و تحقيقات رسانه‌اى را در اثر ديگرى بررسى کرده است که به‌زودى منتشر خواهد شد).
کوشش براى کشف اهميّت نسبى اقتصاد سياسى و ساير عوامل هم‌ارز آن را ما در چرخهٔ ناقص مباحثات ديرينهٔ ماترياليسم تاريخى و نيز کشف عواملى گرفتار مى‌کند که 'نقش غايى و نهايي' ايفاء مى‌کنند. به عقيدهٔ راقم اين سطور، پرداختن به موضوع فوق تأثير خاصى در مواضع مطرح شده در آن مباحثات نخواهد داشت، بنابراين توصيهٔ علمى بنده اين است: مسئله ما تعيين 'عوامل غائى و نهائي' نيست بلکه در عوض بايد پديده‌هاى پيچيده از جمله تلويزيون را با رويکردى مورد تحقيق قرار داد که ماهيّت‌هاى درونى و مجازى آنها کشف گردد.
کليّت تلويزيون درون شبکهٔ پيچيده‌اى از عوامل وابسته به‌هم جاى دارد که اين پديده را هم محدود و هم فعّال مى‌کنند. روش عمومى تحقيق در اين زمينه نبايد مبتنى بر تعيين يک عامل بنيادين باشد ــ‌زيرا اهميّت نسبى عوامل مختلف در شرايط متفاوت، متغير است‌ــ بلکه بهتر آن است که رابطهٔ متقابل اين عوامل مختلف را روشن سازيم، چه عواملى که داراى ماهيّت اقتصاد سياسى هستند و چه ساير عوامل.
بسيارى از نقادان گفته‌اند براساس اصل اصالت کالا در نظام اقتصادى بازار، مخاطبان تلويزيون نوعى محصول قلمداد مى‌شوند که تلويزيون آنان را به شرکت‌هاى تبليغاتى عرضه مى‌کند، پخش برنامه‌هاى تلويزيون ــ‌در حقيقت‌ــ براى پُرکردن اوقات مابين پخش آگهى‌هاى تجارى صورت مى‌گيرد. براساس اين منطق مى‌توان درک کرد که چرا برخى از انواع خاص برنامه‌ها پخش مى‌شوند و برخى ديگر خير‌:
جذابيّت گسترده و پرهيز از انگيزش جنجال‌هاى جدّى اجتماعى دو معيار اصلى و عمومى در انتخاب برنامه براى پخش هستند. پيامدهاى منطق کالانگر را مى‌توان با کمک اصول نظريهٔ ارتباطات تا حدى شناسايى کرد. همانند بسيارى از درآمدهايى که دربارهٔ مبانى علم ارتباطات به رشتهٔ تحرير درآمده‌اند، در الگوى ارتباطاتى رومن ياکوبسن (Roman Jacobson) شش 'کارکرد' براى ارتباطات برشمرده شده که يکى از آنها کارکرد 'استمرار بيان' (Phatic Function است. همان‌طور که از نام اين کارکرد پيدا است، با استفاده از آن گوينده استمرار بيان خويش را حفظ مى‌کند؛ مثلاً در يک مکالمهٔ تلفني، اين کارکرد عبارت ذيل را مى‌تواند در بر بگيرد: 'الو، صدايم را مى‌شنوي؟' ، 'گوشى دستت است؟' ، 'تلفن را قطع نکني' . امروزه منطق صريح تلويزيون خصوصى و در عين حال منطق پنهان تلويزيون دولتي، همان استمرار بيان در ارتباط خويش با بينندگان است: بينندگان عزيز، قطع نکنيد يا بهتر است بگوئيم همچنان برنامه‌هاى ما را تماشا کنيد! به‌عبارت ديگر، هدف از پخش برنامه، جذب حداکثر تعداد بيننده (که ترجيحاً سطح درآمد مالى مناسبى داشته باشند) و استمرار در تماشا / مصرف برنامه‌ها به حداکثر زمان ممکن است. در دنياى تلويزيون به‌عنوان مولد 'تصاوير تماشائي' ، کارکرد استمرار بيان اصالت دارد. باز هم همان مثال تلفن را در نظر بگيريد:
مسلّم است که وقتى با کسى مشغول مکالمه تلفنى هستيم و در عين حال براى او حياتى باشد که تا حداکثر زمان ممکن با او مکالمه کنم، آن اجبار و ضرورت در تدابير کلامى وى هنگام گفتگو با من تأثير مى‌گذارد. به‌عباراتى که براى استمرار بيان ادا مى‌شود. نمايندهٔ کل مکالمه يا تجربيات من از آنچه که بين ما گذشته، نيستند، اما در عين حال اشتباه محض خواهد بود چنان‌چه در مقام تحليل اين مکالمه از انگيزهٔ استمرار مکالمه [در يکى از طرفين گفتگو] غافل بمانيم.


همچنین مشاهده کنید