پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آن منتظر گدازی چشم سیاه او


آن منتظر گدازی چشم سیاه او    جانیست در تن نگه گاه‌گاه او
خوش کامرانیست در اثنای قهر و خشم    دیدن به دست میل عنان نگاه او
در عین بسملم در انکار اگر زند    من با سر بریده شوم خود گواه او
هست از سر بریده او یک رهم امید    جنبیدن لبی که شود عذرخواه او
آن رتبه کو که بی‌حرکت سازم از دعا    دست فرشته‌ای که نویسد گناه او
الماس ریزه ریخته در چشم غیرتم    هر برگ گل که ریخته در خوابگاه او
او گرد غم فشانده ز حرمان به روی من    من خاک کوچه رفته ز مژگان ز راه او
زلفش سپاه خسرو حسنست وین عجب    کاسباب قوت است شکست سپاه او
منشین ز سوز محتشم ایمن که بر فلک    داغیست هر ستاره‌ای از دود آه او


همچنین مشاهده کنید